17/ 86- 75 75. آنگاه هراينه چشانيديمى ترا دوباره زندگانى و دوباره مرگ، باز پس نيافتى براى خويش بر ما يارىگرى. 76. و بدرستى كه نزديك شدند هراينه بلغزانند ترا از زمين [363] تا بيرون آرند ترا از آن و آنگاه درنگ نكنند پس تو مگر اندكى. 77. راه آنى كه هراينه فرستاديم پيش تو از فرستادگان ما و نيابى مر راه ما را گردانيدنى. 78. به پاى دار نماز را وقت گشتن آفتاب تا تاريكى شب و خواندن بامداد بدرستى كه خواندن بامداد هست حاضر آمده. 79. و از شب، پس بيدار باش به آن افزونى مر ترا، شايد كه برانگيزد ترا پروردگار تو جاى ايستادن ستوده. 80. و بگوى، اى پروردگار! درآر مرا جاى درآوردن راستى و بيرون آر مرا بيرون آوردن راستى و گردان براى من از نزد خويش دستى و قوّتى يارىگر. 81. و بگوى، آمد راستى و نيست شد ناراست بدرستى كه ناراستى هست نيست شده. 82. و فرو مىآريم از نبى آنچه آن به شدن است و بخشايشى مر گروندگان را و نمىافزايد ستمكاران را مگر زيانكارى. 83. و چون نيكوداشتى كنيم بر آدمى، روى گرداند و دور گرداند پهلوى خود را و چون ببسايد او را بدى، باشد نوميد. 84. بگوى، هر كسى كار كند بر ماننداى خويش [364] پس پروردگار شما داناتر به آن كسى كه او نمودهتر راهى. 85. و مىپرسند ترا از جان. بگوى، جان از كار و فرمان پروردگار من است و داده نشديد از دانش مگر اندكى. 86. و اگر خواهيم، هراينه ببريم به آنى پيغام كرديم به تو، بازپس نيابى براى خود به آن بر ما نگهبانى.