17/ 97- 87 87. مگر بخشايشى از پروردگارت. بدرستى كه افزونى او هست بر تو بزرگ. 88. بگوى، اگر گرد آيند آدميان و پريان بر آن كه آيند به مانند اين نبى، نيايند به مانند آن و اگر چه باشد برخى از ايشان مر برخى را هم پشت. 89. و هراينه بگردانيديم براى مردمان در اين نبى از هر داستانى، پس سرباز زد بيشتر مردمان مگر ناسپاسى. 90. و گفتند: هرگز نگرويم مر ترا تا روان كنى براى ما از زمين چشمه. 91. يا باشد مر ترا بوستانى از خرما بنانى و انگور پس روان كنى جويها را ميان آن روانى كردنى. 92. يا بيندازى آسمان را همچنان كه گفتى بر ما پاره يا بيارى خداى را و فرشتگان را [365] گروهى. 93. يا باشد مر ترا خانه از زر يا برآى در آسمان، و هرگز باور نكنيم مر بر آمدن ترا تا فرو آرى بر ما [1] نوشته كه خوانيم آن را. بگوى، پاكئ خداى من، ا هستم مگر آدمئ فرستاده؟ 94. و نه بازداشت مردمان را كه گروند چون آمد ايشان را راه راست مگر كه گفتند: ا فرستاد خداى آدمى را پيغمبرى؟ 95. بگوى، اگر بودى در زمين فرشتگانى كه همىرفتندى آراميدگان، هراينه فرستاديمى بر ايشان از آسمان فرشته پيغمبرى. 96. بگوى، بس است خداى گواه ميان من و ميان شما، بدرستى كه او هست به بندگان خويش آگاه بينا. 97. و هر كه راه نمايد خداى پس او راهيافته است و هر كه گمراه كند پس هرگز نيابى مر ايشان را يارانى از فرود او و برانگيزيم ايشان را روز رستخيز بر رويهاى ايشان كوران و گنگان و كران پناه جاى ايشان دوزخ است، هر بار كه فرو نشيند افزاييم ايشان را آتش سوزان. [1]. م: «اما»