17/ 108- 98 98. آنت پاداشت ايشان به كه ايشان نگرويدند به نشانهاى ما و گفتند: ا چون باشيم استخوانها [366] و ريزه ا ما هراينه برانگيختهگانيم آفرينشى نو؟ 99. ا و نديدند كه خداى آنى كه آفريد آسمانها را و زمين را تواناست بر اين كه بيافريند مانند ايشان و كرد مر ايشان را زمان زده نه گمانى درو [1]؟ پس سرباز زد ستمكاران مگر ناسپاسى. 100. بگوى، اگر شما خداوند مىشدى گنج خانههاى بخشايش پروردگار مرا، آنگاه هراينه نگاه داشتى از ترس هزينه كردن و هست آدمى تنگ هزينه. 101. و هراينه داديم موسى را نه نشانها روشنان، پس بپرس پسران يعقوب را چون آمد ايشان را، پس گفت مرو را فرعون: بدرستى كه من هراينه پندارم ترا اى موسى جادويى كرده شده. 102. گفت: هراينه دانستى نه فرو آورد اينان مگر پروردگار آسمانها و زمين بيناييها و بدرستى كه من هراينه پندارم ترا اى فرعون نيست كرده شده. 103. پس خواست كه بلغزاند ايشان را از زمين پس به آب فرو برديم او را و آنانى را كه با او همه. 104. و گفتيم از پس او مر پسران يعقوب را: آرام گيريد درين زمين، پس چون كه آيد وعده آن جهان آريم شما را به هم درآميخته. [367] 105. و به راست فرو آورديم آن را و به راست فرود آمد و نفرستاديم ترا مگر مژده دهنده و بيم كننده. 106. و نبى، جدا كرديم آن را تا خوانى آن را بر مردمان بر درنگى و فرو آورديم آن را فرو آوردنى. 107. بگوى، گرويد به آن يا مگرويد بدرستى كه آنانى كه داده شدند دانش را از پيش آن چون خوانده شود بر ايشان بر روى افتند مر زنخها سجدهكنان. 108. و گويند: پاكئ پروردگار ما، بدرستى كه هست وعده پروردگار ما هراينه كرده شده. [1]. م: «دروه»