18/ 33- 26 26. بگوى، خداى داناتر به آنچه درنگ كردند مرو راست ناپيدايى آسمانها و زمين. چه بيناست او و چه شنواست. نيست مر ايشان را از فرود او از دوستى [372] و انباز نكند در داورى خويش كسى را. 27. و خوان آنچه پيغام كرده شد به تو از نامه پروردگارت، نه دگر كننده مر سخنان او را و هرگز نيابى از فرود او پناهگاهى. 28. و شكيبا گردان تن خويش را با آنانى كه همىخوانند پروردگار خويش را به بامداد و شبنگاه، همىخواهند خشنودئ او و در مگذردا دو چشم تو از ايشان، همىخواهى آرايش زندگانى اين جهان. و فرمان مبر آنى را كه ناآگاه كرديم دل او را از ياد كرد ما و پىروى كرد كام خويش را و بود و هست كار او بيش گذشته از حق. 29. و بگوى، راستى از پروردگار شما پس هر كه خواهد پس بگرودا و هر كه خواهد پس نگرودا، بدرستى كه ما آماده كرديم مر ستمكاران ر [1] آتشى گرد درآمد به ايشان سراپرده آن و اگر فرياد خواهند فرياد رسيده شوند به آبى همچو روى گداخته، بريان كند رويها را، بدا آشاميدنى و بدا نواگاه. 30. بدرستى كه آنانى كه گرويدند و كردند شايستهها، بدرستى كه ما نه تباه كنيم مزد آنى كه نيك كردكار را. 31. اينان مر ايشان راست بهشتهاى باشيدنى، مىرود از زير ايشان جويها، آراسته شوند در آن از دست برنجنها [373] از زر و مىپوشند جامههاى سبزان از ديباى تنك و از ديباى سطبر، تكيه زدگان در آن بر تختهاى آراسته، نيكا پاداشتا و نيكا نواگاها. 32. و بزن براى ايشان داستانى، دو مرد كرديم مر يكى ايشان دو را دو بوستان از انگور بنان و گرد درآورديم آن دو به خرما بنانى و كرديم ميان آن دو كشتى. 33. هر دوى آن دو بوستان داد بر خويش را و نكاست از آن چيزى و روان كرديم ميان آن دو جويى. [1]. ستمكاران ر- ستمكاران را