18/ 65- 55 55. و باز نداشت مردمان را كه بگروند چون آمد ايشان را راه راست و آمرزش خواهند از پروردگار خويش مگر كه آيد ايشان را راه و نهاد پيشينگان يا آيد ايشان را عذاب روياروى. 56. و نمىفرستيم فرستادگان را مگر مژدهدهندگان و بيم كنندگان و پيكار مىكنند آنانى كه نگرويدند به ناراست تا بلغزانند به آن راست را، و فراگرفتند نشانهاى مرا و آنچه بيم كرده شدند فسوسى. 57. و كيست ستمكارتر از آنى پند داده شد به نشانهاى پروردگار خويش پس روى گرداند از آن و فراموش كرد آنچه پيش فرستاد دو دست او؟ بدرستى كه ما گردانيديم بر [377] دلهاى ايشان پوششها كه دريابند آن را و در گوشهاى ايشان گرانى. و اگر خوانى ايشان را به راه راست پس هرگز راه نيابند آنگاه هميشه. 58. و پروردگار تو آمرزگار است خداوند بخشايش. اگر گرفتى ايشان را به آنچه ورزيدند، هراينه شتابانيدى براى ايشان عذاب را، نه كه مر ايشان راست وعدهگاهى هرگز نيابند از فرود او پناهگاهى. 59. و آنت دهها، نيست كرديم ايشان را چون ستم كردند و كرديم براى نيست شدن ايشان وعدهگاهى. 60. و چون گفت موسى مر جوان خويش را: مىروم تا برسم جاى بهم پيوستن دو دريا يا بروم سالها. 61. پس چون رسيدند به جاى بهم پيوستن ميان آن دو، فراموش كردند ماهى خويشتن پس فراگرفت راه خويش را در دريا سنبى. 62. پس چون بگذشتند، گفت مر جوان خويش را: بده ما را چاشت ما را هراينه ديديم از سفر خويش اين رنجى. 63. گفت: ا ديدى چون كه پناه گرفتيم به سنگ پس من فراموش كردم ماهى را؟ و فراموش نگردانيد مرا آن را مگر ديو كه ياد كنم آن را و فراگرفت راه خود را در دريا شگفتى. 64. گفت آنت آنچه بوديم [378] مىجستيم پس بازگشتند بر پيهاى خويش پىرفتنى. 65. پس يافتند بنده را از بندگان ما داديم او را بخشايشى از نزد خويش و آموختيم او را از نزد خويش دانشى.