18/ 92- 79 79. اما كشتى، پس بود مر درويشانى را، كار مىكردند در دريا پس خواستم كه آهومند كنم آن را و بود پيش ايشان پادشاهى، همىگرفتى هر كشتئ را ستم و زور. 80. و امّا پسر، پس بود پدر و مادر او گروندگان پس ترسيديم كه رساند آن دو را گذشتنى از اندازه و ناگروندگى. 81. پس خواستيم كه بدل دهد مر آن دو را پروردگار آن دو بهتر ازو پاكى و نزديكتر مهربانى. 82. و اما ديوار، پس بود مر دو پسر دو بىپدر در شهر و بود زير آن گنجى [380] مر آن دو را و بود پدر آن دو شايسته پس خواست پروردگارت كه رسند نيروى خويش را و بيرون كنند آن دو گنج خويش را بخشايشى از پروردگارت. و نكردم آن را از فرمان خود. آنت انجام آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى كردن. 83. و مىپرسند از تو از ذى القرنين. بگوى، زود برخوانم بر شما ازو ياد كردنئ. 84. بدرستى كه ما جاى گير كرديم مرو را در زمين و داديم او را از هر چيزى راهى و هنجارى. 85. پس پىروى كرد راهى و هنجارى را. 86. تا چون رسيد جاى فروشدن آفتاب، يافت آن را كه فرو مىشد در چشمه گرم و يافت نزد آن گروهى را، گفتيم: اى ذا القرنين! يا كه عذاب كنى و يا كه فراگيرى در ايشان نيكويى. 87. گفت: امّا هر كه ستم كرد پس زود عذاب كنيم او را، باز پس بازگردانده شود به پروردگار خويش پس عذاب كند او را عذابى ناشناخته. 88. و امّا هر كه گرويد و كرد شايسته، پس مرو راست پاداشت نيكوتر و زود گوييم او را از فرمان خويش آسانى. 89. باز پس پىروى كرد راهى و هنجارى. 90. تا چون رسيد جاى برآمدن آفتاب، يافت آن را [381] كه بر مىآمد بر گروهى كه نگردانديم براى ايشان از فرود آن نهفتئ و پوششى. 91. همچنانت و هراينه فرا رسيديم به آنچه نزد او دانشى. 92. باز پس پىروى كرد راهى و هنجارى.