18/ 105- 93 93. تا چون رسيد ميان دو كوه، يافت از فرود آن دو گروهى را نزديك نبودند كه دريابند گفتارى را. 94. گفتند: اى ذا القرنين! بدرستى كه يأجوج و مأجوج تباهى كنندگانند در زمين، پس هيچ گردانيم براى تو خراجى بر اين كه گردانى ميان ما و ميان ايشان بندى؟ 95. گفت: آنچه ساخته و جاىگير كرد مرا در آن پروردگار من، بهتر است پس يارى دهيد مرا به نيرويى گردانم ميان شما و ميان ايشان ديوارى. 96. دهيد مرا پارههاى آهن، تا چون برابر كرد ميان دو كوه گفت: در دميد، تا چون گردانيد آن را آتشى، گفت: دهيد مرا ريزم بر آن مس گداخته. 97. پس نتوانستند [1] كه برآيند آن را و نتوانستند مر آن را سوراخ كردنى. 98. گفت: اين بخشايشى است از پروردگار من پس چون آيد وعده پروردگار من كند آن را كوفته و هست وعده پروردگار من راست. 99. و گذاشتيم برخى ايشان را در آن روز كه در مىشود در برخى و در دميده شد [382] در صور پس فراهم آورديم ايشان را فراهم آوردنى. 100. و پيش آورديم دوزخ را در آن روز مر ناگروندگان را پيش آوردنى. 101. آنانى كه بود چشمهاى ايشان در پوششى از كتاب من و بودند كه نتوانستند [2] شنيدنى. 102. ا پس پنداشت آنانى كه نگرويدند كه فراگيرند بندگان مرا از فرود من دوستانى؟ بدرستى كه ما ساخته كرديم دوزخ را براى ناگروندگان جاى فرود آمدن. 103. بگوى، ا آگاهانيم شما را به زيانكارتران كردارها؟ 104. آنانى كه گم شد كوشش ايشان در زندگانى فروتر و ايشان پندارند كه ايشان نيكو مىكنند كار را. 105. اينان آنانىاند كه نگرويدند به نشانهاى پروردگار خويش و ديدار او، پس ناچيز شد كردارهاى ايشان پس برنداريم براى ايشان روز رستخيز سنجيدنى. [1]. م: «توانستيد» [2]. م: «نه نتوانستند»