19/ 24- 9 9. گفت: چنان، گفت پروردگارت: كه آن بر من آسان است و خود بيافريدم ترا از پيش و نبودى هيچ چيز. 10. گفت: اى پروردگار من! بكن مرا نشانى تا بدانم كه زن من بار گرفته است. گفت: نشان تو آن است كه سخن نتوانى گفت با مردمان سه شبان روز درست و سلامت. 11. پس بيرون آمد بر گروه خويش از نمازگاه پس اشارت كرد به ايشان كه نماز كنيد بامداد و شبانگاه. 12. اى يحيى! بگير نوشته را به نيرو يعنى به جد و اجتهاد. و بداديم او را درستى سخن به كودكى. 13. و مهربانى از نزد ما و پاكى از معصيت و بود پرهيزكار فرمان بردار. 14. و نيكوكار به مادر و پدر خويش و نبود بزرگ منشى نافرمان. 15. و درود برو باد در دو جهان آن روز كه بزادندش و آن روز كه بميرد و آن روز كه برانگيزندش زنده. 16. و ياد كن اندر قرآن مريم را، آنگاه كه جدا شد از كسان خويش به جايگاهى سوى آفتاب بر آمدن از بهر آنكه وقت زمستان بود. [385] 17. پس فراگرفت مريم از ميان خويش و ايشان پرده پس بفرستاديم بدو جبرئيل را بيستاد پيش مريم او را بصورت آدمى راست. 18. گفت مريم جبرئيل را: كه من پناه گيرم به خداى از تو اگر هستى تو پرهيزكار. 19. گفت جبرئيل مريم را: هراينه من فرستاده پروردگار توام تا ببخشم ترا تا بشارت دهم ترا به عطا دادن خداى پسرى پاكيزه و شايسته پاك از شرك و افك. 20. گفت مريم او را: چگونه باشد مرا پسرى و نبسود مرا هيچ آدمئ و نباشم جوينده فساد بدكار؟ 21. گفت: چنان است كه تو همىگويى يا مريم. گفت پروردگار تو: كه آن بر من آسان است و تا بكنيم او را نشانى يعنى عبرتى سازيم از آفريدن او از براى مردمان و بخشايشى از ما آن كسانى را كه او را متابعت كند در دين و بود آن كارى گذارده رانده در لوح محفوظ. 22. پس باردار شد او را پس به يكسو شد با او يعنى به آن حمل به جايگاهى دور به يك گوشه سراى و گفتهاند در پس كوه. 23. پس آورد او را اثرى بار نهادن درد زه به سوى نزديك تنه درخت خرما. گفت كه، اى كاشكى من بمردمى پيش ازين و بودمى فراموش گذاشته! 24. پس آواز داد او را از زير او يعنى عيسى و گويند جبرئيل كه اندوهگين نشوى بدرستى كه كرد پروردگار تو در زير تو در زير فرمان تو جوى آب.