19/ 81- 66 66. و همىگويد مردم ابّى بن خلف: ا آنگاه كه بميرم زودا كه بيرون آرند مرا زنده؟ 67. ا هيچ ياد نكند مردم يعنى ابى بن خلف كه ما آفريديم او را از پيش و نبود هيچ چيز. 68. پس سوگند به پروردگار تو هراينه گرد كنيم در آن جهان ايشان را و ديوان را باز حاضر كنيم ايشان را گرد دوزخ به زانو درآيندگان جماعت جماعت. 69. باز هراينه بيرون كشيم از هر گروهى آنانى را كه سختراند بر خداى مهربان به بىفرمانى. 70. باز ما داناتريم به آنانى كه ايشان سزاوارتراند به آن به سوختن. 71. و نيست از شما مگر آينده اوست يعنى در شود و رود و درين آيت به آن معنى است كه او خواست هست بر پروردگار تو واجب رانده. 72. باز برهانيم آنانى را كه پرهيزيدند و بگذاريم ستمكاران را در آن به زانو افتادگان جماعت جماعت. 73. و چون خوانند بريشان حجتهاى ما روشنان، گويد آنانى كه نگرويدند مر آنانى را گرويدند: كدام دو گروهند بهتر به جايگاه و نيكوتر به انجمن. 74. و چندا كه نيست كرديم پيش ازيشان از گروه كه ايشان نيكوتر به رخت خانه و به ديدار. 75. بگو آن كه باشد در گمراهى فرو گذارد او كفر پس بيفزايدا [391] براى او خداى مهربان افزودنى تا چون بينند آنچه وعده همىكنند يا عذاب دنيا و يا قيامت پس زودا كه بدانند آن را كه او بتر است به جايگاه و سستتر به لشكر. 76. و بيفزايد خداى آنانى را كه راهيافتند يقينى و بيانى اند [ر] صفت دنيا تا ايشان ضعيف نگردند در دين. و آن ماندگان كردارهاى شايسته بهتر است به نزد پروردگار تو به پاداشت و بهتر به بازگشت و سر انجام. 77. ا پس ديدى يا محمّد آنى را كه نگرويد به آيتهاى ما و گفت: هراينه دهند مرا خواسته و فرزندى؟ 78. ا ديدهور گشت نهان را يا فرا گرفت نزد خداى پيمانى استوار كه او را در بهشت فرو آرد و گويند لا اله الّا اللّه. 79. حقا نه چنان است كه او پندارد بنويسم تا او را بر آن جزا دهيم آنچه همىگويد و بيفزاييم براى او از عذاب افزودنى. 80. و ميراث گيريم ازو آنچه همىگويد و بيايد [1] ما را تنها در آخرت با او هيچ چيز نه و هيچ كس نه. 81. و فرا گرفتند از فرود خداى خدايانى يعنى بتان را تا باشند ايشان را بازدارنده از عذاب خداى. [1]. م: «ببايد»