19/ 97- 82 82. حقا، زودا كه ناسپاس شوند به پرستيدن ايشان يعنى بيزار شوند ازيشان و باشند بر ايشان دشمنى. 83. ا نديدى كه ما فرستاديم ديوان را بر ناگروندگان بر مىآرند ايشان را به معصيت شيرين همىگردانند اندر چشم و دل ايشان برآغاليدنى. 84. پس شتاب مكن بريشان هراينه كه مىشماريم ايشان را شمردنى. 85. آن روز كه گرد آريم پرهيزكاران را به سوى خداى مهربان گروهى آراسته. 86. و برانيم گناهكاران را به سوى دوزخ آيندگان به آب از تشنگى. [392] 87. نتوانند خواهش كردن را مگر آنكه فرا گرفت نزد خداى مهربان پيمان استوار يعنى لا اله الّا اللّه. 88. و گفتند كافران: فراگرفت خداى فرزندى. 89. هراينه بگو آورد چيزى بزرگ و ناشايست. 90. خواهد آسمانها كه بشكافند ازين سخن و بشكافد زمين و بيفتد كوهها افتادنى ريزه ريزه از نهيب. 91. كه خواندند خداى را فرزندى. 92. و نمىبايد و نسزد و نشايد مر خداى را كه فراگيرد فرزندى كه او را بدان حاجت نيست، او را بدان صفت نشايد كرد. 93. نيست هر كسى كه در آسمانها و زمين مگر آينده است خداى را به بندگى نه به فرزندى. 94. هراينه بدانست ايشان را و بشمرد ايشان را يعنى انفاس ايشان را شمردنى. 95. و همه ايشان آينده است او را روز رستخيز تنها و به عمل خويش جزا يابد. 96. هراينه آنانى كه گرويدند و كردند كردارهاى نيك زودا كه كند ايشان را خداى دوستى. 97. پس هراينه آسان كرديم او را يعنى قرآن را به زبان تو تا مژده دهى به او به قرآن پرهيزكاران را و بيم كنى به او به قرآن گروهى را پيكاران سخت يعنى كافران را. 98. و چندا نيست كرديم پيش ازيشان از گروهى هيچ مىبينى ازيشان از هيچ كسى يا مىشنوى ايشان را هيچ بانگى اندك يا بسيار آوازى؟ دگر صوت خفى باشد. طه، مكّى، 135 آيه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم [393] 20/ 2- 1 1. يا رجل بلغة [1] عكّ اى مرد مردانه. 2. [نه] فرستاديم بر تو اين نبى را تا رنجور گردى. [1]. م: «بلغّة»