20/ 135- 131 131. و مكش دو چشم خويش را يعنى منگر به سوى آن چيزى برخور دادهايم به آن گروهها را از ايشان آرايش زندگانى فروتر تا بيازماييم ايشان را درو، و روزى پروردگار تو بهتر و پايندهتر. 132. و بفرماى كسان خويش خاندان و امّت را به نماز و به شكيب باش بر آن. نخواهيم از تو هيچ روزى، ما روزى همىدهيم ترا و سر انجام نيك مر پرهيزكارى راست. 133. و گفتند مشركان مكّه: چرا نيارد به ما محمد نشانى را چنان كه پيغمبران ديگر آوردند از پروردگار خويش؟ ا نيامد به ايشان حجّت روشن آنچه در نامههاى كتابها پيشين؟ 134. و اگر ما نيست كرديمى ايشان را كه نفرستيديمى به عقوبتى از پيش فرستادن محمّد از پيش فرستادن كتاب و رسول، هراينه گفتندى: اى پروردگار ما! چرا نفرستادى به سوى ما پيغمبرى تا ما را بخواندى تا پىروى كرديمى نشانهاى ترا از پيش آنكه خوار شويم و رسوا شويم به عذاب؟ 135. بگو يا محمّد، هر يكى از ما و شما چشم دارنده است فرمان خدا را هلاك يكديگر را، پس چشم داريد، پس زودا كه بدانيد آنگاه كه بيايد قيامت كه كيست خداوندان آن راه راست و كيست كه راه يافت به حق ما يا شما [406]؟ انبياء، مكّى، 112 آيه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم 21/ 6- 1 1. نزديك آمد مردمان را شمار ايشان و ايشان در بىآگاهى روى گردانندگانند از حق، از انديشه كردن اندر قرآن. 2. نيايد ايشان را از هيچ پندى يعنى رسول از پروردگار ايشان نو و تازه مگر كه شنوند آن را و ايشان بازى مىكنند يعنى اعتبار نكنند به آنچه ايشان را همىنمايد. 3. بىآگاهى شد دلهاى ايشان اندر آن حال و پنهان داشتند آشكارا كردند راز را يعنى در سخن محمّد آن كسانى كه بيداد كردند كافر شدند، همىگفتند: نيست اين محمّد مگر آدمئ مانند شما، ا مىآييد يعنى مىپذيريد جادويى را و شما همىبينيد كه آن جادويى است؟ 4. بگو يا محمّد، پروردگار من داند گفتار را در آسمان و زمين و او شنواست گفتار ايشان را دانا به احوال ايشان. 5. بل كه گفتند: آنچه محمّد مىگويد، فراهم آورده و شوريده از انواع مختلف خوابهاست نادرست كه آن را تاويلى نيست، نه كه ساخت او را نه كه او قافيه گوى است پس بياردا ما را نشانى و حجتى اگر راست گويد چنانكه فرستاده شد پيشينيان به آيتها يعنى پيغمبران به آيتها. 6. خداى عزّ و جل اندر جواب ايشان گفت نگرويد پيش از ايشان از هيچ اهل دهى و شهرى كه نيست كرديم آن را، ا پس ايشان اهل مكّه مىگروند يعنى نخواهند گرويد؟