21/ 23- 7 7. و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه پيغام كرده مىشد به ايشان: پس بپرسيد خداوندان كتاب را گفتند اهل قرآنند اگر هستيد كه ن [407] مىدانيد. 8. و نكرديم ايشان را چون فرشتگان تنى و كالبدى كه نمىخورند خوردنى را بلكه ايشان را حاجتمند آفريدم به طعام، و نبودند اندر دنيا جاويدان آخر بمردند. 9. باز پس راست كرديم ايشان را آن وعده را در هلاك كردن دشمنان ايشان پس برهانيديم ايشان را و آن را كه خواستيم خواهيم و نيست كرديم از اندازه گذرندگان را يعنى مشركان را. 10. بدرستى كه فرو فرستاديم به شما نبشته كه دروست ياد كرد پند شما، ا نمىدانيد يعنى هيچ خرد نداريد؟ 11. و چند فرو شكستيم يعنى هلاك كرديم از دهى و شهرى كه بود ستمكار و بيافريديم پس ايشان گروهى ديگران. 12. پس چون بدانستند عذاب ما را، ناگاه ايشان از آن مىدويدند به شتاب. 13. گفتند ايشان را فرشتگان: مشتابيد! اندر گريختن و بازگرديد به سوى آنچه به ناز پرورده شديد درو و با آرامگاههاى خويش تا مگر شما پرسيده شويد از كشتن شما پيغمبران را از طغيان و تمرّد شما. 14. گفتند: اى واى ما بر ما! كه ما بوديم ستمكاران بيدادان. 15. پس هميشه بود آن خواندن و گفتار ايشان تا گردانيديم ايشان را درويده به شمشير فرو مردگان چنانكه آتش فرو ميرد. 16. و نيافريديم آسمان را و زمين و آنچه ميان هر دو بازىكنان. 17. اگر خواستيمى كه فراگيريم بازى و باطل زن و فرزند، هراينه فرا گرفتيمى او را از نزد خويش يعنى از اهل آسمان نه از اهل زمين اگر بوديمى كنندگان. 18. بل كه اندازيم به راست بر ناراست پس نيست كند او را پس ناگاه [408] [او] نيست شده و مر شما راست اى كافران واى ويل از آنچه وصف كنيد و مىگوييد خداى را به زن و فرزند. 19. و مرو راست هر كه در آسمانهاست و زمين به ملك و بندگى و هر كه نزد او مقرّبند يعنى ملايكه بزرگ منشى نكنند از پرستش او و مانده نگردند. 20. به پاكى ياد كنند شب و روز سست نشوند و نه سير شوند. 21. يا فرا گرفتند خدايانى از زمين كه ايشان مرده زنده كنند. 22. اگر بودى در آن دو آسمان و زمين خدايانى جز خداى عزّ و جل هراينه تباه شدندى پس پاكى خداى، خداى عرش از آنچه صفت همىكنند ايشان خداى را از زن و فرزند و شريك. 23. پرسيده نشود از آنچه كند و ايشان پرسيده شوند از آنچه همىكنند كه ايشان بندگان اويند.