21/ 105- 92 92. بدرستى كه اين دين شما دينى يگانه دين يكى و خدا يكى متفق در اصول دين و من پروردگار شماام پس بپرستيد مرا. 93. و ببرّيدند اهل الكتاب كار خويش را در ميان خويش يعنى پيشينگان آنگه كه مختلف شدند، آنگاه گفت: همه بسوى ما بازگردندگانند تا ما ايشان را جزا دهيم. 94. پس هر كه كند از كردارهاى شايسته و او گرونده است پس نه هيچ ناسپاسى مر كوشش او را و ما مرو را نويسندگانيم يعنى نگاه دارنده آنيم. 95. و واجب است گروهى گفتند حرام است و لا صلتست بر اهل دهى و شهرى كه نيست كرديم آن را كه ايشان بازنگردند. 96. تا آنگاه كه گشاده شود سدّ يأجوج و مأجوج و ايشان از هر بالايى و پشته فرو مىدوند كه بر هر چه بگذرند آن را هلاك كنند. 97. و نزديك آمد آن وعده راست، پس ناگاه القصّه آن برخاسته بازمانده از هول و هيبت واجسته و بيرون نشسته چشمهاى آنانى كه نگرويدند. و همىگويند اى واى ما! هراينه بوديم در بىآگاهى از اين روز نه كه بوديم ستمكاران بيدادگران به معصيت كردن. 98. هراينه شما و آنچه مىپرستيد از بتان از [417] فرود خداى هيمه هيزم، آتش افروز دوزخ، شما مر آن را درآيندگان لا محاله. 99. اگر بودى اينان يعنى بتان خدايانى بر حقيقت كه نه در آمدندى او را دوزخ و همه عابد و معبود در آن جاويدانند. 100. مر ايشان راست در آن نرّستى چون اول بانگ خر و ايشان در آن هيچ نشنوند از آنكه كر باشند. 101. هراينه آنانى كه پيش رفت مر ايشان را از ما نيكويى يعنى بهشت، اينان از آن دوركردگانند. 102. نشنوند آواز و نرّست آن بانگ آن دوزخ را و ايشان در آنچه آرزو كند تنهاى ايشان دلهاى ايشان از لذّتها جاويدانند. 103. اندوهگين نكند ايشان را آن بيم مهينتر و پيش آيد ايشان را فرشتگان و همىگويند اين روز شما آنى كه بوديد كه وعده كرده مىشديد. 104. روزى كه درنورديم آسمان را همچو در نورديدن دبير مر نامه نبشته را، همچنان كه آغاز كرديم در نخستين آفريدنى بازگردانيم او را باز آريم او را به هيات اوّل برهنه و بىختنه وعده كرديم وعده بر ما، بدرستى كه ما هستيم يعنى بعث و اعادت كنندگان. 105. و هراينه نوشتيم در كتاب داود نام كتابهاى آسمانى از پس ياد كردن اين امّت يعنى از پس آنكه اندر لوح محفوظ ياد كرديم كه اين زمين، ميراث يابد گيرد آن را بندگان من شايستگان.