22/ 13- 5 5. اى مردمان مكه! اگر هستيد در گمانى از برانگيختن، پس ما آفريديم شما را از خاك يعنى آدم را باز پس از آب پشت فرزندان او را چكان باز پس از خون بسته باز پس از پاره گوشت اندك مايه تمام آفريده تمام صورت و ناتمام آفريده صورت يعنى سقطى كه از رحم بيوفتد تا پديد كنيم مر شما را قدرت و حكمت خويش و آرام دهيم در زهدانها آن را كه خواهيم تا هنگام نام برده يعنى آن وقت كه بيرون آيد تمام خلق باز پس بيرون آريم شما را كودكى يعنى اندر حال طفلى پس بپروريم تا برسيد [1] به قوتهاى خويش به كمال عقل، و از شما هست كسى كه بميرد و از شماست كسى كه بازگردانيده شود تا فروترين زندگانى چون پيرى و خرفى تا نداند از پس دانشى چيزى را و بينى زمين را فرو تاسيده يعنى خشك و مندرس شده چون آتشى كه فرو ميرد، اثر نبات برو نباشد پس چون فرستيم بر آن آب را يعنى باران بجنبد و بيفزايد به نبات و بروياند از هر گونه گياه زيبايى. 6. آنت اين همه آثار براى آنكه ايمان آريد به اين كه خداى، او سزاى خدايى است و اينكه او زنده كند مردگان را يعنى هستى او درست است و اينكه او بر هر همه چيز تواناست از زنده كردن و ميرانيدن. 7. و اين كه رستخيز آينده است آمدنى است نه گمانى در آن و اينكه خداى برانگيزد آنان را كه [420] در گورهايند. 8. و از مردمان هست كسى كه پيكار كند در خدائى خداى به نادانى به بىدانشى و بىحجّتى از عقل و بىنوشته روشن كه برو فرستادهاند. 9. دو تا كننده پيچنده دوش گردن خويش تا گمراه گرداند مردمان را از راه خداى، مرو راست يعنى نضر بن الحارث را درين جهان رسوايى يعنى كشتن روز بدر و بچشانيم او را در روز رستخيز عذاب آتش سوزان. 10. گويند او را آن روز كه آنت عذاب به آنچه پيش فرستاد دو دست تو و اينكه خداى نيست ستمكار مر بندگان را و عذاب نكند ايشان را بىجرم. 11. و از مردمان هست كسى كه همىپرستد خداى را بر كناره، پس اگر رسد او را نيكى يعنى ارزانى و امنى و راحتى آرام گيرد به آن بر درگاه خداى و اگر رسد او را بلايى قحطى و خوفى برگردد بر روى خويش يعنى مرتد گردد يعنى روى از طاعت بگرداند آن روى كه از واحده باشد، زيان كرد اين جهان را و آن جهان را، آنت او زيانكارى است هويدا. 12. مىخواند از فرود خداى چيزى را كه زيان نكند او را اگر نخواند و چيزى را كه سود نكند او را اگر خواند اگر او را طاعت دارد. آنت او گمراهى است دور از حق. 13. همىخواند به خدايى آن را كه هراينه زيان او نزديكتر است از سود او، هراينه بدا يارا خدايا كه بت است و هراينه بدا پناها كه آن است هم صحبت. [1]. م: «برسد»