23/ 35- 24 24. پس گفت آن سران مهتران آنانى كه نگرويدند از گروه او: نيست اين نوح مگر آدمئ همچو شما، همىخواهد كه افزونى نهد خويشتن را بر شما. و اگر خواستى خداى هراينه فرو فرستادى فرشتگانى. نشنويديم به اين كه نوح مىآرد و مىگويد در ميان سخن پدران ما پيشينگان. 25. نيست او يعنى نوح مگر مردى كه به اوست ديوانگى، پس چشم داريد او را تا هنگامى يعنى بينيد كه ازين باز ايستد و ازو مينديشيد تا كه بميرد. 26. گفت نوح: اى پروردگار من! يارى ده مرا به آنچه دروغ داشتند مرا. 27. پس پيغام كرديم به سوى او كه بساز كشتى را به ديدار ما و به پيغام ما و فرمان ما، پس چون بيايد فرمان ما اندر هلاك قوم تو. و بر جوشد آن تنور فعول لا تفعول، پس در آر با خود در آن كشتى از هر همه نرى و ماده دو را و كسان خويش را نيز اندر كشتى آر مگر آنى كه پيش رفت برو گفتار حكم ما به هلاك ازيشان يعنى كنعان و زن كه او را بود منافقه. و سخن مگوى به شفاعت با من در كار آنانى كه ستم كردند كافر شدهاند كه ايشان غرقه كردنيانند. 28. پس چون راست بايستى تو و آنانى كه با تواند بر آن كشتى، پس بگو، سپاس و ستايش مر خداى راست آنى كه برهانيد ما را از آن گروه ستمكاران يعنى كافران. 29. و بگوى، اى پروردگار من! فرود آر مرا جاى فرود آمدنى خجسته و تو بهترين فرو آرندگانى. 30. بدرستى كه در [434] اين است هراينه حجّتها و بدرستى كه به معنى قد بود بوديم و هستيم هراينه آزمايندگان. 31. باز پس بيافريديم از پس ايشان گروهى گروههاى ديگران. 32. پس فرستاديم در ميان ايشان پيغمبرى هم از ايشان يعنى هود را به قوم او كه بپرستيد خداى را كه نيست شما را هيچ خدايى جز او. ا پس نمىترسيد؟ 33. و گفت مهتران از گروه او آنانى كه نگرويدند و به دروغ داشتند به ديدن آن جهان و به ناز پرورديم و كامرانى داديم ايشان را در اين زندگانى نزديكتر نخستين يعنى فراخ گردانيديم بر ايشان نعمت و راحت دنيا، نيست اين مگر آدمئ مانند شما، همىخورد از آنچه مىخوريد شما ازو و مىآشامد از آنچه مىآشاميد شما. 34. و اللّه كه اگر فرمان بريد آدمئ را مانند شما همچو خويشتن بدرستى كه شما آنگاه هراينه زيانكاران باشيد. 35. ا وعده مىدهد شما را كه شما چون بميريد و گرديد خاكى و استخوانهاى از گوشت خالى كه شما بيرون آوردهشدگان باشيد از گور.