23/ 52- 36 36. چه دورا پس دورا يعنى خود آن نباشد مر آنچه وعده كرده مىشويد. 37. نيست اين زندگانى مگر زندگانى ما نزديكتر نخستين، همىميريم و همىزييم قرنا بعد قرن چنانكه پدران ما بودند و نيستيم ما برانگيختگان يعنى ما را بر نخواهند انگيخت. 38. نيست او هود مگر مردى بر بافت بر خداى دروغى را و نيستيم ما مرو را باوردارندگان. 39. گفت هود: اى پروردگار من! يارى ده مرا به آنچه دروغ داشتند مرا. 40. گفت خداى: از اندكى [435] هراينه گردند پشيمانان. 41. پس گرفت ايشان را بانگ عذاب به سزا، پس بكرديم ايشان را خاشاك رود آورد كفكى كه بر روى سيل باشد كه او را هيچ قوت نباشد، پس دورى و هلاكى باد مر آن گروه ستمكاران. 42. باز بيافريديم از پس ايشان گروههاى ديگران چون قوم ابراهيم و لوط و شعيب و موسى. 43. پيشى نگيرد هيچ گروهى روزگار معيّن خود را و نه باز پس ايستند چون اجل فرا رسد. 44. باز فرستاديم پيغمبران خويش را پياپى از پس يكديگر، هرگاه كه آمدى گروهى را پيغمبر آن امّت، دروغ داشتندى او را پس از پى درآورديم برخى از ايشان را برخى پس برخى به هلاك و گردانيديم ايشان را سخنها سمرها، پس دورى و هلاكى مر گروهى را كه نمىگروند به حق. 45. باز فرستاديم موسى پسر عمران را و برادر او را هارون پسر عمران به نشانهاى ما و حجّتى و معجزه روشن پيدا و هويدا. 46. به سوى فرعون و بزرگان گروه او پس بزرگ منشى كردند گردن كشى كردند از پذيرفتن عقل و بودند گروهى بلندان برترى جويندگان. 47. پس گفتند قوم فرعون: ا نگرويم مر دو آدمى را مانند ما همچو ما آدميان و حال اينكه گروه ايشان هر دو ما را بندگان و پرستندگان. 48. پس دروغ گوى داشتند هر دو را پس گشتند از نيست كرده شدگان به غرق. 49. و هراينه هراينه داديم موسى را آن نامه را يعنى تورية تا مگر ايشان راه يابند. 50. و گردانيديم پسر مريم را عيسى و مادر او مريم بنت عمران نشانى و جاى داديم ايشان هر دو را به سوى پشته زمين بلند دمشق، خداوند آرام و آب روان. [436] 51. اى شما كه پيغمبرانيد! بخوريد از پاكها و عيسى هر چه خوردى از دست ريس مادر خود خوردى و بكنيد كار نيك، بدرستى كه من به آنچه مىكنيد داناام. 52. و بدرستى كه اين دين شماست، دينى يگانه و من پروردگار شماام پس بترسيد از من.