2/ 22- 13 13. و چون كه گفته شود مر ايشان را كه گرويد به دل چنانكه كه گرويد گرويدند به دل اين مردمان صحابه گويند كه اگرويم چنانكه ... [3] اين بىخردان. آگاه باش كه بحقيقت ايشان ايشاناند كه بىخرداناند و لكن بين كه نمىدانند بىخردى خويش. 14. و چون كه بينند فرا رسند منافقان آنانى را كه گرويدند گويند كه گرويديم گرويدهايم و چون تنها شوند بازگردند به سوى ديوان رؤساى خويش گويند كه بدرستى كه ما هستيم با شما به دل بدرستى كه ما فسوس دارندگانايم ايشان را. 15. خداى جزاى فسوس دارد دهد به ايشان و كشد گذارد ايشان را در گذشتن ايشان از اندازه سرگشته مىشوند. 16. اينان آنانىاند كه خريدند گزيدند گمراهى را كافرى را به راه راست بر مسلمانى پس سود نكردند در بازرگانى ايشان خود و نبودند راهيافتگان در آن. 17. داستان حال عجيبه ايشان هم چو داستان آنى است كه بر افروخت در شب آتشى را در بيابانى پس آنگاه كه روشن كرد آتش آنچه را كه بود گرداگرد او ببرد خداى روشنايى ايشان را و بگذاشت ايشان را در تاريكيها نبينند خويشتن را. 18. ايشان كراناند از شنودن حق گنگان از گفتن حق كوران از ديدن حق پس ايشان بازنگردند از كفر به اسلام. 19. يا چو بارانى باران سخت از آسمان در آن باران است تاريكيهاى شب و ابر و باران و تنذر آواز فرشته ابر و درخش، مىكنند سرهاى انگشتان خويش را در گوشهاى خويش از آوازهاى سخت هلاك كننده براى ترس مرگ و خداى گرد درآينده لا يقوتونه داناست به ناگروندگان. 20. خواهدى درخش كه ربايدى بيناييهاى ايشان را هرگاه كه روشن شود ايشان را روند پاره در آن و چون [4] تاريك شود بر ايشان بر جاى ايستند و اگر خواستى خداى هراينه بردى شنوايى ظاهر ايشان را و بيناييهاى ظاهر ايشان را بدرستى كه خداى بر هر همه چيزى تواناست. 21. اى مردمان اهل مكّه پرستيد به يگانگى پروردگار خويش را آن پروردگارى كه آفريد شما را و نيز آنانى را كه بودند از پيش شما تا مگر شما پرهيزيد به عبادت از عقوبت. 22. آن خدايى كه كرد گردانيد براى شما اين زمين را بسترى آرامگاهى و اين آسمان را بنيادى سقفى و فرو آورد او از آسمان ابر آبى بارانى پس بيرون آورد به آن آب از آن ميوههاى گوناگون روزى شما را پس مكنيد مگوييد مر خداى را همتايان چون بتان و شما مىدانيد كه اين نعمتها از خداست نه از بتان.