25/ 16- 4 4. و گفت آنانى كه نگرويدند: نيست اين قرآن مگر دروغ كه فرا بافت آن را محمّد و يارى داد او را برو گروهى ديگران، پس هراينه آمدند آوردند ستمى را بر خويش و دروغ بزرگ و بهتانى بر محمّد. 5. و گفتند: اين قرآن افسانههاى پيشينگان است كه بازنوشت آنها را از جايى پس آنها املا كرده مىشود برو يعنى برو مىدهند بامدادى و شبانگاه شبانگاهى. 6. بگو اى محمّد، فرو فرستاد آن قرآن را آنى كه داند همه نهان را در آسمانها و زمين هراينه او بود و هست آمرزگار بخشاينده به تأخير عذاب. 7. و گفتند: چيست حال او مر اين پيغمبر را كه مىخورد [457] خوردنى را و مىرود در بازارها؟ چرا نفرستاده شد به سوى او فرشته پس تا بودى آن فرشته با او بيم كننده ديگر. 8. يا افكنده شدى به سوى [او] گنجى يا بودى مرو را بوستانى باغى كه مىخورى [1] از آن باغ. و گفتند ستمكاران مؤمنان را: پىروى نمىكنيد مگر مردى را جادويى كرده شد ديوانه از حالى به حالى گردانيده شده. 9. بنگر يا محمّد كه چون زدند پديد كردند براى تو داستانها را پس گمراه شدند پس نتوانند يافتن هيچ راهى به حق. 10. پاينده است آن خدايى كه اگر خواهد، گرداند بدهد براى تو ترا بهتر از آنت، بوستانهاى كه همىرود از زير آن جويهاى فراخ و گرداند و بدهد براى تو ترا كوشكهايى. 11. نه كه به دروغ داشتند رستخيز را و ساخته كرديم آماده كرديم مر آن را كه به دروغ داشت رستخيز را آتشى افروخته. 12. چون بيند ايشان را آن آتش از جايى دور، بشنوند مر آن آتش را جوشى صوت [2] تغيّظ و نرّستى و بانگى. 13. و چون انداخته شوند از آن جايى تنگ يار كرده شدگان با شياطين در يك غل، خوانند آنجا و آنگاه هلاكى را و اهلاكا. 14. مخوانيد امروز هلاكى و اهلاكا يگانه يكبار و خوانيد هلاكئ و اهلاكا بسيار. 15. بگوى اى محمّد، ا آنت بهتر است يا بهشت جاويد آنى كه وعده كرده شد [3] آن را پرهيز كرده شدگان؟ هست و باشد مر ايشان را پاداشتى و بازگشتى. 16. مر ايشان راست [458] در آن بهشت آنچه خواهند جاويدان در آن. هست بر پروردگار تو وعده فراخواسته ازو. [1]. ظ: «مىخورد» [2]. م: «صورت» [3]. م: «وعده كرده؟؟؟»