26/ 48- 27 27. گفت فرعون: بدرستى كه پيغمبر شما آنى كه فرستاده شد به شما هراينه ديوانه است. 28. گفت موسى: پروردگار جاى برآمدن آفتاب و جاى فرو شدن آفتاب و آنچه ميان اين دو، اگر هستيد كه خردى داريد. 29. گفت فرعون: اگر فراگيرى خدايى جز من هراينه گردانم ترا از زندانيان. 30. گفت موسى: ا و اگر چه آرم آيم ترا به چيزى آشكار كه صدق من ظاهر كند تو چنين كنى با من؟ 31. گفت فرعون: پس بيار او را اگر هستى از راستگويان. 32. پس بينداخت موسى عصاى خويش را پس ناگاه آن عصا مارى است اژدها هويدا. 33. گفت نيز هيچ دارى؟ و بيرون آورد كشيد دست خويش، پس ناگاه آن دست او سپيد و درفشان و روشن مر نگرندگان را. [468] 34. گفت مر آن بزرگان را كه گرداگرد او بودند: بدرستى كه اين موسى هراينه جادويى است دانا و استاد. 35. مىخواهد كه بيرون كند شما را از زمين شما به جادوى خويش، پس چه مىفرماييد ما را [1] در باب او. 36. گفتند: وا پس دار او را و برادر او را و بفرست در اين شهرها گروهى گرد كنندگان را. 37. تا بيايند به تو بيارند ترا به هر جادويى دانا. 38. پس گرد كرده شد جادوان براى هنگام وعده روزى دانسته يعنى يوم الزّينة. 39. و گفته شد مر مردمان را ا هيچ شما فراهم آيندگانيد تا بنگريم كه غلبه كه كند؟ 40. تا مگر ما پىروى كنيم اين جادوان را اگر باشند ايشان زبردستان بر موسى. 41. پس چون آمد جادوان، گفتند مر فرعون را: ا بدرستى كه هيچ هست ما را مزدى اگر باشيم ما زبردستان. 42. گفت فرعون: آرى، و بدرستى كه شما آنگاه هراينه از نزديك كرده شدگانيد. 43. گفت مر ايشان را موسى: اندازيد آنچه شما اندازندگانيد خواهيد انداخت. 44. پس بينداختند رسنهاى خويش را و عصاهاى خويش را و گفتند: سوگند به جاه و حرمت فرعون كه ما هراينه ما زبردستانيم. 45. پس بينداخت موسى عصاى خويش را پس ناگاه آن عصا فرو مىبرد آنچه مىسازند از سحر همىبگردانيدند از حقيقت. 46. پس انداخته شد آن جادوان سجدهكنان. 47. گفتند در سجود: گرويديم به پروردگار جهانيان. 48. پروردگار موسى و هارون. [1]. ظاهرا در متن «تأمرون» آمده است كه مترجم بر حسب آن معنى را به صورت «مىفرماييد مرا» آورده است و در قرآنهاى ديگر «تأمرون» مىباشد.