26/ 72- 49 49. گفت فرعون: ا باور داشتيد تصديق كرديد مرو را پيش از آن كه دستورى دهم مر شما را؟ بدرستى كه او هراينه استاد مهين شماست آنى كه بياموخت شما را جادويى را، پس زودا كه [469] بدانيد جزاى خويش هراينه كه ببرّم پاره پاره دستهاى شما را و پايهاى شما را از ناهموار و هراينه بر دار درخت كنم شما را همهگان بجملگى. 50. گفتند جادوان: نه زيانى، كه ما به سوى پروردگار خويش گردندگانيم. 51. بدرستى كه ما اميد مىداريم كه بيامرزد ما را پروردگار ما گناهان ما را كه هستيم يعنى از نخستين اهل زمان ما گروندگان به موسى و خداى موسى. 52. و پيغام داديم به موسى كه به شب بر بندگان مرا كه شما از پى درآمده شدگانيد. 53. پس فرستاد فرعون در شهرها گروهى گردكنندگان را. 54. بدرستى كه اينان هراينه گروهىاند اندكان. 55. و بدرستى كه ايشان ما را هراينه به خشم آرندگانند يعنى ما را مخالفت [1]. 56. و بدرستى كه ما هراينه همه ترسانيم. 57. پس بيرون آورديم ايشان را از بوستانها و چشمههاى آب. 58. و گنجها و جايگاه بزرگوار و نيكو. 59. همچنانت آن همه كه [2] ... يم و ميراث داديم آن را فرزندان يعقوب را. 60. پس از پى در آمدند ايشان را و در ايشان رسيدند در روشنى روزشوندگان. 61. پس چون ديد آن دو گروه يكديگر را، گفت ياران موسى: هراينه ما در رسيده شدگانيم. 62. گفت موسى: حقّا كه نبود و نه چنان است كه ايشان اندر ما رسند كه با من است پروردگار من زود راه نمايد مرا راه رستگارى. 63. پس پيغام داديم به موسى كه بزن به عصاى خويش دريا را و بزد پس بشكافت پس ببود هر پاره [470] چون كوه بزرگ. 64. و نزديك آورديم آنجا آن ديگران يعنى قوم فرعون را. 65. و برهانيديم موسى را و آنانى كه با او همگان. 66. بازپس به آب دريا فرو برديم آن ديگران. 67. بدرستى كه در اينت است نشانى و عبرتى و عجيبه و نبود بيشتر ايشان گروندگان. 68. و بدرستى كه پروردگار تو هراينه او بىهمتاست دشمنان خويش را قهر كند بخشاينده دوستان خويش را برهاند. 69. و برخوان بر ايشان خبر ابراهيم. 70. چون گفت مر پدر خويش آزر را و گروه خويش را: چه مىپرستيد؟ 71. گفتند: مىپرستيم بتان را پس روز مىگذاريم مر ايشان را پيوستگى كنندگان بر پرستيدن. 72. گفت ابراهيم: هيچ شنوند از شما يعنى بتان چون خوانيد ايشان را؟ [1]. ظ: «مخالفند» [2]. م: ناخوانا