26/ 102- 73 73. يا سود كنند شما را اگر پرستيد يا زيان كنند شما را اگر نپرستيد؟ 74. گفتند: نه كه يافتيم پدران خويش همچنانت مىكنند. 75. گفت ابراهيم: ا پس ديديد آنچه بوديد كه مىپرستيد؟ 76. شما و پدران شما، پيشينگان. 77. پس بدرستى كه ايشان دشمنند مرا مگر پروردگار جهانيان مگر آن كسى كه رب العالمين را پرستيد. 78. آنى كه بيافريد مرا پس او راه نمايد مرا يعنى هدايت نيافريند مرا مگر آن كسى كه آفريد مرا. 79. و آنى كه او خوردنى دهد مرا آن طعام كه خواهد و آب دهد مرا از آن كه خواهد يعنى مرا روزى او دهد و او پروراند. 80. و چون بيمار شوم پس او تندرستى دهد مرا. 81. و آن كه بميراند مرا باز زنده كند مرا. 82. و آنى كه اميد مىدارم كه بيامرزد مرا [471] گناه مرا روز پاداشت. 83. اى پروردگار من! ببخش مرا درستى در گفتار نبوت و برسان مرا به آن شايستگان پيغمبران. 84. و گردان براى من زفان راست ثناى نيكو در پسينيان. 85. و گردان مرا از ميراث داران بهشت با نعمت. 86. و بيامرز مر پدر مرا كه او بود از گمراهان. 87. و رسوا مكن مرا در روزى كه برانگيخته شوند خلق. 88. آن روز كه سود ندارد مالى هيچ خواسته و نه پسران. 89. مگر آنى كه آمد خداى را به دل رسته و پاك كه درو شك و افك نى. 90. و نزديك آورده شد شود بهشت مر پرهيزكاران را. 91. و پديد آورده شد شود دوزخ براى بىراهان يعنى كافران. 92. و گفته شد شود: مر ايشان راست كجاست آنچه بوديد كه مىپرستيديد. 93. از فرود خداى، هيچ يارى دهند شما را يا هيچ كينه كشند براى خود؟ 94. پس گرد كرده شدند در افكنده شوند در آن ايشان و گمراهان. 95. و لشكرهاى ابليس همهگان يعنى مطيعان او را از آدمى و پرى. 96. گفتند و ايشان در آن پيكار همىكنند با يكديگر. 97. سوگند به خداى بدرستى كه بوديم هراينه در گمراهى پيدا اين گويند شياطين را. 98. آنگاه كه برابر مىكرديم شما را با پروردگار جهانيان يعنى شما را پرستيديم از دون خداى. 99. و گمراه نك [رد] ما را يعنى نخواند ما را به ضلالت مگر گناهكاران يعنى ابليس و شياطين. 100. پس نيست ما را از هيچ خواهشگران. 101. و نه دوستى [472] دل سوز. 102. پس اگر ثابت بودى ما را بازگردانيدن بازگشتنى به دنيا پس ببوديمى از گروندگان.