26/ 130- 103 103. بدرستى كه در آنت هست هراينه نشانى و عبرتى عجبى، و نبود بيشترين ايشان گروندگان يعنى آنكه ايمان آوردند اندك بودند. 104. و بدرستى كه پروردگار تو هراينه او بىهمتاست بخشاينده. 105. به دروغ داشت گروه نوح فرستاده شدگان را يعنى نوح را. 106. چون گفت مر ايشان را برادر ايشان نوح در نسب و هيأت نه در دين: ا نمىترسيد كه خداى را انباز گوييد؟ 107. بدرستى كه من مر شما را پيغمبرىام زينهاردار وحى بىخيانت، استوار بر وحى خداى. 108. پس بترسيد از خد [ا] و فرمان بريد مرا. 109. و نمىخواهم از شما بر آن رسانيدن پيغام هيچ مزدى. نيست مزد من مگر بر پروردگار جهانيان. 110. پس بترسيد از خدا و فرمان بريد مرا. 111. گفتند: ا باور داريم ترا و پىروى كرد ترا فرومايگان خسيسترين مردمان چون جولاهگان؟ 112. گفت نوح: و چيست دانش من به آنچه بودند كه همىكردند از خساست. 113. نيست شمار ايشان مگر بر پروردگار من اگر دانيد. 114. و نيستم من هرگز راننده گروندگان. 115. نيستم من مگر بيم كننده هويدا. 116. گفتند: اگر باز نايستى اى نوح! هراينه كه باشى از سنگسار كرده شدگان كشتگان به سنگ. 117. گفت نوح: اى پروردگار من! بدرستى كه گروه من به دروغ داشتند مرا. 118. پس حكم كن برگزار در ميان من و در ميان ايشان حكم كردنى و برهان مرا و آن را كه با من است [473] از گروندگان. 119. پس برهانيديم او را و آنانى كه با او در آن كشتى پر بار كرده شد. 120. بازپس به آب طوفان فرو برديم پس از آن آن ماندگان را بيرون كشتى. 121. بدرستى كه در اينت است هراينه نشانى و عبرتى عجبى و نبود بيشتر ايشان گروندگان. 122. و بدرستى كه پروردگار تو هراينه او بىهمتاست بخشاينده. 123. به دروغ داشت عاد فرستادهشدگان را يعنى هود را. 124. چون گفت مر ايشان را برادر ايشان هود: ا نمىترسيد؟ 125. بدرستى كه مر شما را پيغمبرىام زينهاردار وحى استوار بر وحى. 126. پس بترسيد از خدا و فرمان بريد مرا. 127. و نمىخواهم از شما بر آن گذاردن پيغام هيچ مزدى. نيست مزد من مگر بر پروردگار جهانيان. 128. بر مىآريد به هر بر هر بالايى سر راهى نشانى كه بازى كنيد بدان. 129. و همىسازيد كوشكهاى بلند بناها از سنگ خاره تا مگر شما جاويد بمانيد. 130. و چون گيريد مردمان [را] حمله بريد، گيريد مردمان را حمله بريد گردن كشان.