26/ 157- 131 131. هود گفت: پس بترسيد از خدا و فرمان بريد مرا. 132. و بترسيد از آن خدايى كه مدد داد افزونى داد شما را به آنچه همىدانيد. 133. مدد داد شما را به چهارپايان و پسران. 134. و بوستانها و چشمههاى آب. 135. بدرستى كه من همىترسم بر شما از عذاب روزى بزرگ. 136. گفتند: اى هود! يكسان است بر ما ا پند دهى پند دادى تو ما را يا نباشى تو از پند دهندگان. [474] 137. نيست اين كه تو مىگويى يعنى اين كه تو ما را وعده كنى مگر ساخته و فرابافته و دروغ پيشينگان. 138. و نيستيم ما هرگز عذاب كرده شدگان. 139. پس به دروغ داشتند او را هود را پس نيست كرديم ايشان را، بدرستى كه در اينت است هراينه نشانى و عبرتى و عجبى و نبود بيشتر ايشان گروندگان. 140. و بدرستى كه پروردگار تو هراينه او بىهمتاست بخشاينده. 141. به دروغ داشت ثمود فرستادهشدگان را. 142. چون گفت مر ايشان را برادر ايشان صالح: ا نمىترسيد شما از خدا كه او را انباز گوييد؟ 143. بدرستى كه مر شما را پيغمبرىام استوار داشته بر وحى. 144. پس بترسيد از عذاب خداى و فرمان بريد مرا. 145. و نمىخواهم از شما بر آن هيچ مزدى، نيست مزد من مگر بر پروردگار جهانيان. 146. ا گذاشته مىشويد خواهند گذاشت شما را در آنچه اينجاست يعنى در اين دنيا بىبيمان و ناترسان. 147. در بوستانها و چشمهها. 148. و كشتها و خرما بنان كه كاردوى يعنى ميوه وى باريك و نازك است نرم و پخته. 149. و همىتراشيد از كوهها خانههايى خوش منشان استادان. 150. پس بترسيد از خداى و فرمان بريد مرا. 151. و فرمان مبريد فرمان گذرندگان از اندازه يعنى مشركان. 152. آنانى كه تباهى كنند در زمين و هيچ بسامان نمىكنند. 153. گفتند ايشان مر صالح را: اين است و جز اين نيست تو از جادويى كرده شدگانى. 154. نيستى تو مگر آدمئ همچو ما مانند ما پس بيار بيا نشانى و حجتى و عجيبه اگر باشى تو [475] [از] راستگويان. 155. گفت صالح: اين ماده شترى است مرو راست بهره از آب و مر شما راست بهره از آب هر يكى را روزى دانسته شده. 156. و مبساييد آن را به بدى يعنى مكشيد او را پس گيرد شما را عذاب روزى بزرگ. 157. پس پى بريدند كشتند آن شتر ماده را پس گشتند پشيمانان بر آن عقر اشتر چون عذاب را ديدند.