26/ 182- 158 158. پس گرفت ايشان را عذاب. بدرستى كه در اينت قصه ايشان است هراينه نشانى و عبرتى عجيبه و نبود بيشتر ايشان گروندگان. 159. و بدرستى كه پروردگار تو هراينه او بىهمتاست بخشاينده. 160. به دروغ داشت گروه لوط بن هاران بن آزر [1] فرستادهشدگان را. 161. چون گفت مر ايشان را برادر ايشان لوط: ا نمىترسيد از خداى؟ 162. بدرستى كه من مر شما را پيغمبرىام امانتدار وحى استوار. 163. پس بترسيد از خداى و فرمان بريد مرا. 164. و نمىخواهم از شما بر آن رسانيدن پيغام هيچ مزدى. نيست مزد من مگر بر پروردگار جهانيان. 165. ا مىآييد نرّان را به لواطه از جمله جهانيان آدميان. 166. و مىگذاريد آنچه آفريد براى شما پروردگار شما از جفتان شما، نه كه شما گروهىايد گذرندگان از اندازه از حلال به حرام شدگان. 167. گفتند: اگر باز نايستى اى لوط! هراينه كه باشى از بيرون كرده شدگان از شهر. 168. گفت لوط: بدرستى كه من مر اين كار شما را از دشمن دارندگان. 169. آنگه دعا كرد: [476] اى پروردگار من! برهان مرا و كسان مرا و خاندان مرا از آنچه مىكنند ايشان. 170. پس برهانيديم او را و كسان و خاندان او را همگان. 171. مگر پير زنى كه زن لوط بود واعله نام درماندگان. 172. بازپس نيست كرديم آن ديگران را. 173. و ببارانيديم سنگ بر ايشان بارانى سنگ پس چه بدا آن باران بيم كرده شدگان. 174. بدرستى كه در آنت است هراينه نشانى و عبرتى و نبود بيشتر ايشان گروندگان. 175. و بدرستى كه پروردگار تو هراينه او بىهمتاست بخشاينده. 176. به دروغ داشت خداوندان ياران باشندگان آن بيشه فرستاده شدگان يعنى شعيب را. 177. چون گفت مر ايشان را شعيب: ا نمىترسيد از خدا؟ 178. بدرستى كه من مر شما راست پيغمبرىام استوار. 179. پس بترسيد از خداى و فرمان بريد مرا. 180. و نمىخواهم از شما بر آن رسانيدن پيغام هيچ مزدى، نيست مزد من مگر بر پروردگار جهانيان. 181. تمام دهيد پيمانه را و مباشيد از كم و كاست كنندگان. 182. و بسنجيد به آن ترازو راست. [1]. م: «آذر»