27/ 15- 3 3. آنانى كه به پاى مىدارند نماز را و مىدهند زكوة پاكى خواسته را و ايشان به آن جهان ايشان بىگمان مىباشند. 4. بدرستى كه آنانى كه نمىگروند به آن جهان، آراسته كردهايم براى ايشان كارهاى ايشان را پس ايشان سرگردان مىباشند در ضلالت. 5. اينان آنانى كه مر ايشان راست سختى بدى عذاب چون كشتن و اسير كردن در دنيا [480] و ايشان در آن جهان ايشان زيان كارتراناند كه از ثواب خدا محروماند. 6. و بدرستى كه تو هراينه فرا ياد داده مىشوى اين نبى را از نزد درست گفتار درستكار دانا. 7. ياد كن آن وقتى را كه چون گفت موسى پسر عمران مر كسان خويش را: كه من ديدم آتشى را زودا كه آيم بيارم شما را از آن آتش به آگاهى يا آيم بيارم شما را به آتش پاره فرا گرفته تا مگر شما گرم شويد. 8. پس چون آمد آن را آواز داده شد كه با بركت بادا بركت داده شود، شد آن كه در طلب آتش است يعنى موسى و آنى كه گرد برگرد و پيرامون آن آتش. و پاكى خداى پروردگار جهانيان. 9. اى موسى بدرستى كه كار اين است من خدايم بىهمتا درستكار استوار درست گفتار. 10. و بيفكن عصاى خويش را، پس چون ديد آن را كه همىجنبد گوييا كه آن مارى است سبك و تيز، برگرديد باز پس و با پس ننگريست و بر نگرديد. اى موسى! مترس كه من نمىترسد نزد من فرستاده شدگان. 11. مگر آنى كه ستم كرد كه نترسد باز پس بدل كرد بر نيكويى فعل بدخويش را پس بدى، پس من آمرزگارم يعنى او را بيامرزم بخشاينده هرگاه كه توبه كند. 12. و در آر دستت را در گريبانت بيرون آيد سپيد و روشن از بىبدئ آفتى و عيبى در برو، با نه نشانها معجزه و نبوت و رسالت به سوى فرعون و گروه او، بدرستى كه ايشان بودند هستند گروهى بيرون شدگان از طاعت دين. 13. پس چون آمد ايشان را حجّتهاى ما روشن بينا گفتند: كه اين جادويى است آشكار. [481] 14. و انكار كردند و باور نكردند آن را و بىگمان دانست آن را دلهاى تنهاى ايشان از ستمى و بزرگ منشى، پس بنگر كه چگونه بود سر انجام تبهكاران. 15. و هراينه هراينه داديم داود را و سليمان پسر را دانشى كه ايشان برو شكر كردند و گفتند هر دو: كه سپاس و ستايش مر خداى راست آنى كه افزونى داد ما را بر بسيارى از بندگان خويش گروندگان.