27/ 90- 77 77. و بدرستى كه او قرآن هراينه راه نمودنى است و بيانى و بخشايشى مر گروندگان را. 78. بدرستى كه پروردگار تو بگذارد در روز قيامت در ميان ايشان به درستى داورى خويش و او بىهمتاست امر او را رد نتوان كرد دانا به احوال و مكافات. 79. پس كار بازگذار بر خداى كه تو بر راستى هويدا پيدا و آشكار. 80. كه تو نشنوانى نتوانى شنوانيد مردگان را يعنى كافران را كه مرده دل باشند و نشنوانى و نتوانى كه شنوانى كران را خواندن را چون برگردند روى گردانندگان از حق. 81. و نيستى تو هرگز رهنماى كوران كوردلان از گمراهى ايشان نشنوانى بر معنى افهام مگر آنى را كه گرود به نشانها و حجتهاى ما، پس ايشان گردن نهندگانند فرمان را در علم خداى تعالى. 82. و چون سزا شود واجب شود گفتار وعيد ما خشم خداى بر ايشان، بيرون آريم براى ايشان رونده جنبنده از زمين سخن گويد ايشان، كه مردمان يعنى كافران بودند از پيش بيرون آمدن او به نشانهاى حجتهاى ما كه به گمان نمىشدند. 83. و روز كه گرد آريم برانگيزيم از هر گروهى گروهى را از آنكه از آنها كه به دروغ مىدارد نشانها و حجتهاى ما را، پس ايشان بازداشته مىشوند. 84. تا چون آيند به قيامت، گويد خداى عز و جل ايشان را: ا به دروغ داشتيد نشانها و حجتهاى مرا و فرا نرسيديد بدان از جهت دانشى، چه چيز بوديد كه همىكرديد؟ 85. و سزا شود و واجب شد گفتار عذاب ما بر ايشان به آنچه بيداد كردند، پس ايشان سخن نگويند و نتوانند گفت. 86. ا نديدند كه ما كرديم شب را تاريك تا آرام گيرند در آن و كرديم روز را روشن و بينا تا فرا بينند. بدرستى كه در آنت هست [490] هراينه نشانها و عبرتها مر گروهى را كه مىگروند و عبرت مىگيرند. 87. و روزى كه در دميده شود در صورت پس بهراسد و بترسد آنانى كه در آسمانها و آنانى كه در زميناند مگر آن كه خواست خداى و همه آيندگان اويند خواران و بيچارگان. 88. و بينى كوهها را كه پندارى آن را ايستاده و حال اينكه آن او مىگذرد گذشتن ابر ميغ. كار و كنش خداى آنى كه درست و استوار كرد هر چيزى را، بدرستى كه او آگاه است به آنچه همىكنند. 89. هر كه آيد بيارد به نيكى يعنى ايمان پس مرو راست بهتر از آن، و ايشان از هراس و ترس آن روز بىبيمانند و بىترسانند. 90. و هر كه بيايد بيارد به بدى بدى را پس در افكنده شود رويهاى ايشان در آتش و ايشان را گويند: هيچ پاداشت داده مىشويد مگر آنچه كه بوديد همىكرديد؟