27/ 93- 91 91. اين است و جز اين نيست كه فرموده شدم كه بپرستم پروردگار خداوند اين شهر را يعنى مكّه آنى كه حرام كرد آن را، و مرو راست هر همه چيزى كه آفريده است به ملك و ملك و فرموده شدم كه باشم از گردن نهندگان فرمان او را. 92. و اينكه بر خوانم قرآن را. پس هر كه راه يافت پس هراينه راه يابد يافت براى خويشتن و هر كه گمراه شود پس بگو، هراينه من از جمله بيم كنندگانم يعنى نيست بر من مگر رسانيدن. 93. و بگوى اى محمّد، همه سپاس و ستايش مر خداى راست زودا كه نمايد شما را نشانها و حجتهاى خويش، پس تا شناسيد آن را و نيست پروردگار تو هرگز بىآگاهى از آنچه همىكنند. [491] قصص، مكّى، 88 آيه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم 28/ 7- 1 1. سوگند به طول و سنا و مجد او. 2. كه اينت [1] آيتهاى اين كتاب است نامه نبشته پيدا و روشن. 3. همىخوانيم بر تو اى محمد از خبر موسى و فرعون به راست و درست مر گروهى را كه مىگروند. 4. بدرستى كه فرعون برترى و بزرگى جست در زمين مصر و گردانيد مردمان آن زمين مصر را گروه گروه چند گروه در خدمت و تسخير سست و خوار مىداشت گروهى را از ايشان يعنى بنى اسرائيل را كه گلو همىبرّد پسران ايشان را و زنده مىگذاشت زنان دختران ايشان را، بدرستى كه او بود از جمله تبهكاران. 5. و مىخواهيم كه سپاس نهيم بر آنانى كه خوار داشته شدند در زمين مصر و گردانيم ايشان را پيشوايانى تا اقتدا كنند به ايشان در خير و گردانيم ايشان را ميراث گيرندگان ديار و اموال فرعون را. 6. و جايگاه دهيم ايشان را در آن زمين و بنماييم فرعون را و هامان را و لشكرهاى آن دو را از ايشان [از] بنى اسرائيل آنچه بودند كه مىپرهيزيدند و مىترسيدند كه هلاك ملك ايشان بر دست او بود. 7. و فرا ياد داديم يعنى در دل او افكنديم به مادر موسى كه شيرده او را، پس چون بترسى بر او پس درافكن او را در دريا نيل و مترس برو و اندوه مدار كه ما [492] باز گردانيدگانيم او را ... ن [2] اوييم به سوى تو و گردانندگان اوييم از جمله فرستادگان. [1]. م: «آينت» [2]. م: ناخوانا