28/ 54- 45 45. و ليكن درياب كه ما بيافريديم گروهانى را، پس دراز شد بر ايشان زندگانى و نبودى تو باشنده مقيم در ميان باشندگان مدين شعيب كه همىخوانى بر ايشان نشانها و حجّتهاى ما را و ليكن درياب كه ما بوديم فرستادگان. 46. و نبودى به سوى آن كوه يعنى طور سينا چون خوانديم و ليكن بخشايشى از خداى تو تا بيم كنى گروهى را يعنى اهل مكّه كه نيامد ايشان را هيچ بيم كننده از پيش تو تا مگر ايشان پند گيرند در انديشند. 47. و اگر نبودى كه برسيدى ايشان را رسنده به آنچه پيش فرستاد دستهاى ايشان، پس گويند: پروردگار ما! چرا كه فرستادى به سوى ما پيغمبرى پس پىروى كرديمى نشانها و حجتهاى ترا و بوديمى از جمله گروندگان. 48. پس چون آمد ايشان را سزا و درست راستى يعنى محمّد از نزد ما، گفتند كفّار مكه: چرا نداده شد او معجزه همچنان كه مانند آنچه داده شد موسى عصا و يد بيضا. ا كافر نشدند به آنچه داده شد موسى از پيش؟ گفتند: موسى و محمد عليهما السّلام دو جادواند كه هم پشت شدند و گفتند، كه ما به هر يكى به همه ناگروندگانيم [1]. 49. بگو يا محمّد، پس بياييد بياريد به نامه نبشته [499] از نزد خداى كه او راه نمايندهتر است ازين هر دو توريت و قرآن تا پىروى كنم آن كتاب را اگر هستيد راستگويان. 50. پس اگر پاسخ نكنند مر ترا پس بدان كه ايشان پىروى مىكنند و به حجت نمىكنند كامها و آرزوهاى خويش را. و كيست گمراهتر از آنى كه پىروى كند كام و آرزوى خويش را به بىرهنمايشى از خداى؟ بدرستى كه خداى راه ننمايد گروه ستمكاران. 51. و هراينه هراينه پيوسته كرديم در پيوستيم، پديد كرديم براى ايشان گفتار را به امر و نهى تا مگر ايشان در انديشند و پند گيرند. 52. آنانى كه داديم ايشان را نامه نبشته را از پيش آن قرآن و محمّد ايشان به آن مىگروند مىگرويدند. 53. و چون خوانده شود قرآن بر ايشان، گويند گرويدهايم گرويديم به آن كه او راست است و درست از پروردگار ما، بدرستى كه ما بوديم از پيش آن قرآن و رسول گردن نهندگان. 54. اينان داده شوند مزد خويش را دوباره به آنچه شكيبايى كردند و همىباز دارند و دور كنند به نيكويى به طاعت بدى را گناه را و از آنچه روزى داديم ايشان را هزينه مىكنند نفقه و خرج مىكنند. [1]. م: «ناگروگانيم»