28/ 64- 55 55. و چون شنوند بيهوده را روى گردانند از آن بيهوده و گويند: ما راست كردارهاى ما و مر شما راست كردارهاى شما، درود باد بر شما نمىجوييم نادانان را. 56. بدرستى كه تو اى محمّد راه ننمايى آن را نتوانى نمود كه آن به تو نيست كه دوست دارى تو راه نمودن او و ليكن درياب خداى راه نمايد آن را كه خواهد و او داناتر به [500] به راهيافتگان. 57. و گفتند: اگر پىروى كنيم راه راست را با تو، ربوده شويم از زمين ما مكّه. ا و نه جايگاه داديم مر ايشان را حرمى بىبيم كه آورده شود به سوى او مكّه ميوههاى هر چيزى روزى از نزد ما؟ و ليكن درياب كه بيشتر ايشان نمىدانند. 58. و چندا كه نيست كرديم از دهى و شهرى كه دنه گرفت فضول شد از جهت زيست خويش، پس آنت آرامگاههاى ايشان آرام گرفته نشد به سبب گناههاى ايشان از پس ايشان مگر اندكى و بوديم ما ميراث گيرندگان. 59. و نبود پروردگار تو نيست كننده دهها و شهرها تا نخست بفرستد در ميان آن اهل دهها يعنى مكّه پيغمبرى كه مىخواند بر ايشان نشانها و حجتهاى ما را، و نبوديم نيست كنندگان دهها مگر و مردمان آن ستم كارانند. 60. و آنچه داده شديد از چيزى دنياوى پس آن برخوردارى زندگانى اين جهان است و آرايش آن دنياست. و آنچه نزد خداست چون بهشت بهتر است و پايندهتر، ا پس هيچ نه خرد داريد كه بدانى كه چنين است كه باقى به از فانى؟ 61. ا پس آنى كه وعده كرديم او را وعده نيكو يعنى بهشت، پس او رسنده آن است همچو آن كسى است كه برخوردارى داديم او را برخوردارى زندگانى دنيا، باز پس او روز رستخيز از جمله حاضر كرده شدگان است به دوزخ. 62. و روزى كه بخواند ايشان را، پس گويد [501] كجااند آن انبازان من آنانى كه بوديد [1] كه همىگفتيد به گمان دعوى مىكرديد در دنيا كه ايشان شركاى مناند. 63. گفت گويند آنانى كه سزا گشت بر ايشان اينها مهتران كفارند عذاب سخن: پروردگار ما! اينان آنانىاند گمراه كرديم گويند ايشان چرا گمراه كرديد گويند: گمراه كرديم ايشان را همچنان كه گمراه شديم. بيزار شديم به سوى تو، نبودند كه ما را همى پرستيدند. 64. و گفته شد شود كافران را، بخوانيد انبازان خويش را، پس بخواندند بخوانند ايشان را پس پاسخ نكردند نكنند ايشان را و ديدند و بينند عذاب را و دوزخ گويند اگر ايشان بودند كه راه همىيافتندى. [1]. م: «بودند»