2/ 253- 249 249. پس چون جدا شد طالوت به سپاهها گفت بدرستى كه خداى آزماينده شما به جويى پس هر كه آشامد ازو پس نيست از من و هر كه نخورد آن را پس بدرستى كه او از من مگر آن كه برگيرد برگرفتنى به دست خويش پس آشاميدند از آن مگر اندكى از ايشان پس چون گذشت از آن او [49] و آنانى كه گرويدند با او گفتند: نه توانائى ما را امروز با جالوت و سپاههاى او گفت آنانى كه گمان مىبرند كه ايشان رسندگان خداى چندا از گروهى اندك به آمد گروهى را بسيار به فرمان خداى و خداى با شكيبايان. 250. و چون بيرون شدند مر جالوت را و سپاههاى او را گفتند: پروردگار ما، فرو ريز بر ما شكيبايئ و استوار دار پايهاى ما را و يارى ده ما را بر گروه ناگروندگان. 251. پس شكستند ايشان را به فرمان خداى و كشت داود جالوت را و داد او را خداى پادشاهى و درست گفتارى و آموخت او را از آنچه خواهد و اگر نه بازداشت خداى مردمان را برخى ايشان را به برخى هراينه تباه شدى زمين و لكن خداى، خداوند افزونى بر جهانيان. 252. آنت نشانهاى خداى مىخوانيم آن را بر تو به درستى و راستى و بدرستى كه تو هراينه از فرستاده شدگان. 253. آنت فرستاده شدگان افزون كرديم برخى ايشان را بر برخى از ايشان آنى كه سخن گفت خداى و برداشت برخى ايشان را پايهگاهها و داديم عيسى را پسر مريم روشنان و نيرومند كرديم او را به جان پاكيزه و اگر خواستى خداى كشش نكردى آنانى كه [50] از پس ايشان از پس آنچه آمد ايشان را روشنان و لكن ناسازى كردند پس ازيشان آن كه گرويد و از ايشان آنى كه نگرويد و اگر خواستى خداى كشش نكردندى و لكن خداى كند آنچه خواهد.