29/ 38- 28 28. و ياد كن لوط را، چون گفت مر گروه خويش را: ا بدرستى كه شما هراينه مىآيد مىآييد همىكنيد آن كار زشت را پليدكارى را؟ پيشى نگرفت شما را به آن هيچ كسى از جهانيان. 29. ا بدرستى كه شما هراينه مىآييد مىكنيد مردان را به لواطه و مىبرّيد راه نسل را همىزنيد راه را و مىآييد و همىكنيد در انجمن خويش آن زشت و ناشايسته را؟ پس نبود پاسخ گروه او مگر كه گفتند: بيا ما را بيار به ما به عذاب خداى اگر هستى تو از جمله راستگويان در وعده عذاب. 30. گفت لوط: پروردگار من! يارى ده مرا بر گروه تباهكاران. 31. و چون آمد آورد فرستادگان ما ابراهيم را به مژده دادن، گفتند كه ما نيست كنندگان باشندگان اين دهيم شهر كه باشندگان اين ده هستند ستمكاران. 32. گفت ابراهيم رسولان را: بدرستى كه در آن ده است لوط كه پيغمبر است. گفتند: ما داناتريم كه كيست به آنى كه در آن است، هراينه كه برهانيم او را و كسان او را مگر زن او را كه هست او از جمله ماندگان در عذاب. 33. و چون كه آمد فرستادگان ما لوط را، اندوهمند شد به سبب ايشان و تنگ شد به سبب ايشان از جهت دل و گفتند ايشان او را: مترس و اندوهمند مشو كه ما رهانندگانيم ترا و كسان ترا مگر زن ترا كه هست او از جمله ماندگان در عذاب و گذشتگان در حكم خداى. 34. بدرستى كه ما فرو آيندگانيم [510] بر باشندگان اين ده عذابى را از آسمان به آنچه بودند كه بيرون مىآمدند. 35. و هراينه هراينه گذاشتيم از آن ده نشانى و عبرتى روشن مر گروهى را كه خرد دارند. 36. و فرستاديم به سوى اهل مدين برادر ايشان را شعيب را، پس گفت شعيب: اى گروه من! بپرستيد خداى را و بترسيد و اميد داريد از روز واپسين و تباهى مكنيد و مشويد در زمين تباهى كنندگان در كيل و وزن. 37. پس به دروغ داشتند او را پس گرفت ايشان را لرزه در اندامها، زلزله، پس گشتند در سراى خويش افتادهگان فرو مرده. 38. و ياد كن گروه هود را و گروه صالح را و بدرستى كه پديد آمد روشن مر شما را از آرامگاههاى ايشان، حال ايشان، و آراست مر ايشان را ديو كارهاى ايشان را، پس بگردانيد بازداشت ايشان را از آن راه راست و بودند بينايان و زيركان و ليكن بر ضلالت بودند.