29/ 58- 47 47. و همچنانت [512] فرو فرستاديم به تو اين نبشته را. پس آنانى كه داديم ايشان را آن نبشته را همىگروند به آن قرآن و از اينان است يعنى اهل مكّه آنى كه مىگرود به آن قرآن و نستيهد انكار نكند به نشانها و حجّتهاى ما مگر ناگروندگان. 48. و نبودى اى محمّد كه همىخوانى از پيش اين هيچ نبشته و نمىنويسى نتوانستى نوشت آن كتاب را به دست راستت، آنگاه كه نوشتى و خواندى هراينه ... در تبهكاران مشركان. 49. نه كه او قرآن و محمّد و احوال او آيتهاست روشنان در سينههاى دلها آنانى كه داده شدند دانش را و نستيهد و انكار نكند به نشانها و حجتهاى ما مگر ستمكارانى. 50. و گفتند كافران مكّه: كه چرا نفرستاده شد برو يعنى بر محمّد نشانها از پروردگار او؟ بگو هراينه كه اين نشانها كه شما به آرزو مىخواهيد نزد خداست چون خواهد فرستد به دست من نيست و هراينه كه من بيم كنندهام هويدا و آشكار. 51. ا و نه بس بود ايشان را كه ما فرو فرستاديم بر تو اين نبشته را يعنى قرآن را، خوانده مىشود بر ايشان. بدرستى كه در اينت است هراينه بخشايشى و پندى و ياد كردى مر گروهى را كه گروند. 52. بگو بسنده است خداى در ميان من و ميان شما گواه، گواه كه من رسولم و اين قرآن كتاب اوست كه مىداند آنچه در آسمانهاست و در زمين. و آنانى كه گرويدند به ناچيز يعنى بت و نگرويدند به خداى، اينان ايشان زيانكارانند. 53. و به شتاب همىخواهند از تو به عذاب! و اگر نبودى هنگام نام زد نام برده [513] هراينه آمدى ايشان را عذاب و هراينه آيد عذاب ايشان را آرزوى ايشان ناگاه و ايشان آگاهى ندارند پس در عذاب افتند. 54. به شتاب همىخواهند از تو به عذاب! و بدرستى كه دوزخ هراينه فرا رسنده و گرد بر آينده است به ناگروندگان هيچكس از ايشان نرهد از آنجا. 55. آن روز فرا پوشد ايشان را عذاب از زبر سر ايشان و از زير پايهاى ايشان و گوييم ما ايشان را: بچشيد آنچه بوديد كه همىكرديد در دار دنيا با بندگان من. 56. اى بندگان من آنانى كه گرويدند! بدرستى كه زمين من فراخ است پس مرا پس بپرستيد مرا به يگانگى. 57. هر تنى چشنده مرگ است بازپس به ما بازگردانيده شويد به قيامت. 58. و آنانى كه گرويدند و كردند كارهاى نيك، هراينه جاى دهيم ايشان را از بهشت بالا خانهها، مىرود از زير آن جويهاى فراخ، جاويدان در آن، نيكا مزد كاركنان آن بهشت.