30/ 36- 27 27. و او آنى كه آغاز كند آفريدن را پس باز آرد و زنده كند پس مرگ آن را و آن باز آوردن آسانتر است برو و از آن هيچ چيز برو دشوار نه. و مرو راست داستان برتر صفت مهين و اختيار فطرت در آسمانها و زمين و او بىهمتا صواب كار. 28. بزد و پديد كرد براى شما داستانى از تنهاى شما. هيچ هست شما را از زير دستان شما از آنچه خداوند شد دستهاى شما هيچ انبازانى در آنچه روزى كرديم شما را؟ پس شما درو آن روزى برابر و يكسان باشيد [1] به ايشان، همى ترسيد ازيشان همچو ترسيدن شما خويش تا باز شكوهيد از يكديگر از آزادان تنهاى خويش. همچنانت جدا مىكنيم پديد كنيم نشانها و حجتها را مر گروهى را كه خرد دارند نه چنان است كه ايشان پندارند. 29. نه كه پىروى كرد آنانى كه ستم كردند به شرك آرزوهاى خويش را به بىدانشى، پس كه راه نمايد آن را كه گمراه كرد خداى؟ و نيست مر ايشان را هيچ يارى گران كه ايشان را نصرت كنند. 30. پس راست بدار روى خويش را مر كيش را برگشته از همه دينها و ايستاده بر مسلمانى، آفرينش خداى آنى كه آفريد مردمان را. در روز ميثاق فطرت بر آن. نيست هيچ بگردانيدنى مر آفرينش خداى را، آنت كيش [519] راست و ليكن بيشتر مردمان نمىدانند. 31. بازآيندگان به سوى او و بپرهيزيد ازو و به پاى داريد نماز را و مباشيد از انبازگويان. 32. از آنانى كه پاره پاره كردند كيش خويش را و گشتند گروه گروه چون جهودان و ترسايان، هر گروهى به آنچه نزد ايشان است شادانند. 33. و چون ببسايد مردمان را گزندى، خوانند [2] پروردگار خويش را بازآيندگان به سوى او، باز چون چشاند يعنى رساند ايشان را از فضل خويش بخشايشى فراخى و نعمتى، ناگاه در حال گروهى از ايشان به پروردگار خويش انباز همىآرند. 34. تا ناسپاسى كنند به آنچه داديم ايشان را پس بگو يا محمد برخوريد اندكى پس زودا كه دانيد سر انجام آن كفران. 35. يا فرو فرستاديم بر ايشان حجّتى و كتابى پس او سخن همىگويد گواهى مىدهد به آنچه بودند به آن كه همىانباز آرند با خداى. 36. و چون چشانيم مردمان را بخشايشى نيكوداشتى شاد شوند به آن، و اگر رسد ايشان را بدئ به آنچه پيش فرستاد دستهاى يعنى تنهاى ايشان، ناگاه ايشان نوميد همىشوند از فرج. [1]. م: «باشد» [2]. م: «خوانيد»