30/ 46- 37 37. ا و نديدند كه خداى مىگستراند روزى را مر آن را كه خواهد و تنگ مىگرداند بر آن كه خواهد؟ بدرستى كه در اينت است هراينه نشانها و عبرتها مر گروهى را كه همىگروند. 38. پس بده خداوند خويشى را حق سزاوارى او را و درويش را و راه گذرى را [520] كه آنت بهتر است مر آنانى را كه همىخواهند رضاى ديدار خدا را. و اينان ايشان رستگارانند پيروزى يافتگان. 39. و آنچه دادهايد از افزونى تا بيفزايد در ميان خواستههاى مردمان، پس نيفزايد آن بل كه بكاهد مالش به سبب آن نزد خداى. و آنچه داديد از پاكى خواسته، همىخواهيد خشنودى خداى، پس اينان ايشان دوباره كنندگانند ثواب خويش را. 40. خداى آنى كه بيافريد شما را، باز روزى داد شما را باز ميراند شما را باز زنده كند شما را. هيچ هست از انبازان شما آنى كه كند از اينتان هيچ چيزى؟ پاكى او و برتر است از آنچه انباز همىگويند. 41. پديد آمد تباهى تنگى و نقصان غله و شدن بركات در خشكى و دريا به شومى آنچه بيندوخت دستهاى مردمان، تا بچشاند ايشان را عقوبت برخى از آنچه كردند تا مگر ايشان باز آيند از كفر به درگاه ما. 42. بگو اى محمد ايشان را كه، برويد در زمين پس بنگريد كه چگونه بود سر انجام آنانى كه بودند از پيش؟ بود بيشتر ايشان انبازگويان. 43. پس بدار روى خويش را يعنى طاعت خويش را مر كيش را راست از پيش آن كه بيايد روزى كه نيست يعنى نتوان بازگردانيدنى مرو را از خداى. آن روز بپراكنند گروهى سوى بهشت و گروهى سوى دوزخ. 44. هر كه نگرويد پس بروست ناگرويدن او و هر كه كند [521] كار نيك پس براى تنهاى خويش بسترى گسترانند در گور و قيل در بهشت. 45. تا پاداشت كند آنانى را كه گرويدند و كردند كارهاى شايسته از افزونى و نيكويى خويش. كه او دوست ندارد ناگروندگان را! 46. و از نشانهاى اوست كه بفرستد بادها را مژده دهندگان و تا بچشاند شما را از بخشايش خويش و تا برود كشتى به فرمان او و تا بجوييد از افزونى و نيكويى او و تا مگر شما سپاس داريد.