31/ 19- 10 10. آفريد آسمانها را بىستونىها كه همىبينيد او را و بيفكند در زمين كوههاى بلند و بيخآور كه نجنباند آن زمين شما را و پراكنده كرد در آن زمين از هر جنبنده. و فرو فرستاديم از آسمان آبى يعنى باران پس برويانيديم در آن زمين از هر گونه نيكو و زيبا. 11. اين آفريده خداست پس فرا نماييد مرا كه چيست آنى كه آفريد آنانى كه از فرود اويند از معبودان شما نه كه ستمكاران در گمراهىاند آشكار. 12. و هراينه هراينه داديم لقمان بن باعورا را دانش و درستى در گفتار يعنى علم و عمل كه سپاس دارى كن مر خداى را و هر كه سپاس دارى كند، پس هراينه هراينه سپاس دارى كند از براى خويشتن و هر كه ناسپاسى كند پس بدرستى كه خداى بىنياز است ستوده. 13. و ياد كن چون گفت لقمان مر پسر خويش را و او پند همىداد او را: اى پسرك من! انباز ميار با خداى، بدرستى كه انباز آوردن هراينه ستمى است بزرگ. 14. و اندرز كرديم مردمان را به پدر و مادر او كه برداشت او را مادر او سستى دشوارى بر سستى دشوارى و از شير باز كردن او [525] در دو سال كه رنج همىكشيد كه سپاس دارى كن مرا و پدر و مادرت را كه به سوى من است بازگشت همه. 15. و اگر كوشند ايشان دو با تو بر آنكه انباز آرى به من چيزى را كه نيست مر ترا به آن دانشى، پس فرمان مبر ايشان دو را و يار كن ايشان دو را در اين جهان نيكويى و پىروى كن راه آن كس كه بازگشت به سوى من، باز پس به سوى من است بازگشت شما پس آگاه كنم شما را به آنچه بوديد كه همىكرديد. 16. اى پسرك من! بدرستى كه آن روزى تو يا كردار تو نيك يابد اگر باشد همسنگ يك دانه از سپندانى، پس باشد آن در سنگ سخت يا در آسمانها يا در زمين، بيارد آن را خداى بدرستى كه خداى باريكدان باريك بين است آگاه به همه چيزها. 17. اى پسرك من! به پاى دار نماز را و بفرماى به نيكويى و بازدار از زشتى و شكيبا باش بر آنچه رسد به تو كه آنت از درستتر واجبتر كارهاست. 18. و مگردان كج مكن رخسار خويش را از مردمان كه ايشان را حقير دارى و مرو در زمين به دنه از جهت غايت شادمانى، بدرستى كه خداى دوست ندارد هر بزرگ منشى خويشتن بينى را نازنده به دنيا و زينت دنيا. 19. و ميانه نگاه دار و نرمى كن در رفتارت و فرود آر و پست كن از آوازت بدرستى كه زشترين آوازها هراينه آواز خران است.