34/ 25- 16 16. پس روى گردانيدند پس فرستاديم بر ايشان لاى بند آب را بند آن وادى [548] و بدل كرديم ايشان را به دو [1] بوستان ايشان دو بوستان ديگر دو خداوند ميوه بىطعم و با خار اراك و شوره گزى و چيزى از كنار درخت اندكى. 17. آنت پاداشت داديم ايشان را به آنچه نگرويدند ناسپاس گشتند در نعمت و هيچ پاداشت داده شود مگر ناسپاس؟ 18. و كرديم در ميان ايشان و ميان دهها يعنى بلاد شام آنى كه با خير و بركت كرديم در آن دههاى آشكار چنانكه از دهى تا به دهى ديوار بود و اندازه كرديم در آن دهها رفتن را. ايشان را گفتيم برويد در آن دهها شبها و روزها بىبيمان. 19. پس گفتند: اى پروردگار ما! دور كن در ميان سفرهاى ما و ستم كردند تنهاى خويشتن را پس گردانيديم ايشان را افسانهها تا مثل زنند به ايشان تا قيامت و پراكنده كرديم ايشان را هر پراكنده كردنى، بدرستى كه در اينت است هراينه نشانها و عبرتها مر هر شكيبايى را بر بلا و محنت سپاس دارى را بر رخا و نعمت. 20. و هراينه هراينه راست كرد بر ايشان يعنى بر اهل سبا ابليس گمان خود را، پس پىروى كردند او را مگر گروهى از جمله گروندگان. 21. خداى گفت: و نبود مر او را يعنى ابليس را بر ايشان يعنى بر مؤمنان هيچ پادشاهى و حجّتى دستى مگر تا دانيم تا ببينيم آن را كه بگرود به آن جهان از آنى كه او از آن در گمانى است و پروردگار تو اى محمّد بر هر همه چيزى نگاهبان است. 22. بگو يا محمد مشركان را بخوانيد آنانى را كه گفتيد و دعوى كرديد گمان برديد به خدايى از فرود خداى. ندارند پادشاهى خداوند نمىشوند همسنگ مورچه خرد را در آسمانها و نه در زمين و نيست مر ايشان را در آن دو آسمان و زمين [549] هيچ انبازى و نيست مر او را يعنى خداى را از ايشان هيچ هم پشتى. 23. و سود ندارد خواهشگرى نزد او مگر مر آنى را دستورى داد خداى مر او را تا چون سبك كرده شود باز برده شود از دلهاى ايشان بيم و نهيب، گويند گفتند: چه بود آنچه گفت پروردگار شما؟ گويند گفتند: سزاوار و درست را و او بلند قدر بزرگ به عظمت و كمال. 24. بگو يا محمّد، كه روزى مىدهد شما را از آسمانها و زمين؟ بگو، خداى و بدرستى كه ما يا شما هراينه بر راه راست يا در گمراهى پيدا هويدا. 25. بگو، پرسيده نشويد شما از آنچه گناه كرديم ما و پرسيده نشويم ما از آنچه مىكنيد شما از گناه. [1]. م: «در»