2/ 269- 264 264. اى آنانى كه گرويدند! تباه مكنيد دهشهاى خويش به سپاس و رنج همچو آن كه هزينه كند خواسته خويش را ديدار مردمان [53] و نمىگرود به خداى و روز بازپسين پس داستان او همچو داستان سنگ بر آن خاكى پس رسيد آن را بارانى پس گذاشت آن را سنگ نسو نتوانند بر چيزى از آنچه ورزيدند و خداى راه ننمايد گروه ناگروندگان را. 265. و داستان آنانى كه هزينه مىكنند خواستههاى خويش را جستن خشنودى خداى و بر جاى داشتنى از تنهاى ايشان همچو داستان بوستان بوستانى به بلندئ رسيد آن را بارانى پس داد بار خود را دوباره پس اگر نرسد آن را بارانى پس باران ريزه خرد و خداى به آنچه مىكنيد بيناست. 266. ا دوست دارد يكى شما كه باشد مرو را بوستانى از خرما بنان و انگور بنان مىرود از زير آن جويها مرو را در آن از همه ميوهها و رسيد او را پيرى و مرو را فرزندان سستان پس رسيد آن را گردبادى در آن آتشى پس سوخته شد همچنانت پيدا كند خداى شما را نشانها تا مگر شما انديشيد. 267. اى آنانى كه گرويديد! هزينه كنيد از پاكهاى آنچه ورزيديد و از آنچه بيرون آورديم براى شما از زمين و آهنگ مكنيد [54] پليد را از آن هزينه مىكنيد و نيستيد هرگز گيرندگان آن مگر كه چشم فرو خوابانيد در آن و دانيد كه خداى بىنياز ستوده. 268. ديو وعده مىدهد شما را درويشى را و مىفرمايد شما را به زشت و خداى وعده مىكند شما را آمرزشى ازو و افزونى و خداى فراخ دانا. 269. دهد درستى گفتار آن را كه خواهد و هر كه داده شود درستى گفتار را پس بدرستى كه داده شد نيكى بسيار و نه پند گيرد مگر خداوندان خردها.