36/ 32- 16 16. گفتند: پروردگار ما مىداند هراينه ما سوى شما فرستاده شدگانيم. 17. و نيست بر ما مگر رسانيدن پيدا. 18. گفتند: [1] ... فال [2] ... [562] به شما اگر نه باز ايستيد، هراينه سنگسار كنيم شما را و هراينه ببسايد شما را از ما شكنجه دردناك. 19. گفتند: فال بد شما با شماست او اگر پند داده شويد فال بد گيريد نه چه شما گروهى گزاف كارانيد. 20. و آمد از دورتر كناره آن شهر انطاكيه مردى يعنى حبيب نجار دوان كه مىشتافت. گفت: اى گروه من: پس روى كنيد فرستاده شدگان را. 21. پس روى كنيد آن را نخواهد از شما مزدى و ايشان راه راست يافتهگانند. 22. و چه بود [ه] است مرا كه نمىپرستم آن را كه آفريد هست كرد مرا و به وى بازگردانيده شويد؟ 23. ا گيرم از جز وى خدايانى اگر خواهد مرا خداى به زيانى؟ نه سود دارد از من خواهش ايشان هيچ چيز را و نرهانند مرا نتوانند رهانيد. 24. هراينه من آنگاه هراينه در گمراهى پيدا باشم. 25. هراينه من گرويدم به پروردگار شما، پس قبول كنيد از من فرا شنويد از من. 26. گفته شد: در آى به بهشت. گفت خداى: اى كاشكى گروه من دانندى. 27. به آنچه آمرزيد مرا پروردگار من و گردانيد مرا از گرامى كرده شدگان. 28. و نه فرو فرستاد [يم بر] گروه او از پس وى از هيچ سپاهى از آسمان و نه [3] ... گان [4] ... لشكر عذاب. 29. [5] ... 30. [6] ... مان بر بندگان، [563] نمىآمد ايشان را از هيچ پيغامبرى مگر بودند به وى فسوس مىكردند. 31. ا نديدند چند نيست كرديم پيش از ايشان از گروهها، هراينه ايشان سوى ايشان نه بازگردند؟ 32. و هراينه هر يكى هراينه همه نزد ما آوردهشدگانند. [1]. م: ناخوانا [2]. م: ناخوانا [3]. م: ناخوانا [4]. م: ناخوانا [5]. م: ناخوانا [6]. م: ناخوانا