37/ 68- 39 39. و پاداشت داده نشويد مگر آنچه بوديد كه همىكرديد. 40. مگر بندگان خداى ويژه كنندگان. [570] 41. اينان مر ايشان راست روزى دانسته و پيوسته در مقدار بامداد و شبانگاه. 42. ميوههاى گوناگون و ايشان نواخته شدگان باشند به رضا و نعما و لقا. 43. در بهشتهاى ناز و نعمت فراخ. 44. بر تختها نشسته روى در روى كنندگان. 45. گردانيده شود بر سر ايشان به جامى از شراب طاهر ديدنى. 46. سپيد و روشن مزه دهنده مزهناك مر آشامندگان را. 47. نه در آن شراب تباهى هيچ افسادى و نه ايشان از آن شراب مست شوند. 48. و نزديك ايشان است كنيزكان كوتاه خوابانيده چشمان فراخ چشمان. 49. گويى كه ايشان تخم مرغاند نهفته داشته. 50. پس پيش آمد روى فرا كرد برخى از ايشان بر برخى پرسش [1] مىكنند يكديگر را. 51. گفت گويند گوينده از ايشان: بدرستى كه من بود مرا يارى در دار دنيا. 52. مىگويد ا بدرستى كه تو هراينه از باور دارندگان هستى. 53. ا چون بميريم مرده باشيم و ببوديم خاكى و استخوانهاى، ا ما هراينه پاداشت دادهشدگان خواهيم بود. 54. گفت هيچ شما نگاه كنندگان بنگريد تا آن قرين را كجا بينيد. 55. پس نگاه كرد پس ديد او را در ميان دوزخ. 56. گفت گويد: سوگند به خداى بدرستى كه نزديك بودى هراينه هلاك كردى بىراه كردى مرا. 57. و اگر نه بودى نيكوداشت پروردگار من، هراينه بودمى از آوردهشدگان در دوزخ. 58. ا پس نيستيم ما هراينه مردگان؟ 59. مگر مردن ما نخستين بار [2] كه گذشت و نه ما هراينه عذاب كرده شدگانايم. 60. بدرستى كه اين [3] ... فيروزى رستگارى ... 61. براى مانند اين فيروزى را پس كار كندا كار كنندگان. 62. ا آن جايگاه بهتر است [571] از جهت روزى و ما حضرى يا درخت رسته. 63. بدرستى كه ما گردانيديم آن درخت را عقوبتى بلايى و محنتى مر ستمكاران. 64. بدرستى كه آن درخت درختى است كه برويد در بن دوزخ. 65. ميوه آن درخت و بار آن گويى كه آن سرهاى ديوان است. 66. پس بدرستى كه ايشان هراينه خورندگانند از آن درخت، پس پركنندگان از آن درخت شكمها را. 67. بازپس بدرستى كه مر ايشان راست بر آن درخت هراينه آميزشى از آب گرم سوزان. 68. بازپس بدرستى كه بازگشت ايشان هراينه به سوى دوزخ است. [1]. م: «باه» [2]. م: «باه» [3]. م: ناخوانا