38/ 63- 44 44. و بگير به دستت دسته از حشيش، پس بزن به آن و سوگند دروغ مكن. بدرستى كه ما يافتيم او را شكيبايى، چه نيك بنده ايّوب، بدرستى كه او بسيار بازگردنده است به خداى. 45. و ياد كن بندگان ما را ابراهيم و اسحاق و يعقوب خداوندان نيروها در دل و بيناييها در دين. 46. بدرستى كه ما ويژه كرديم ايشان را به خصلتى ويژه و آن ياد كرد آن سراى است يعنى آن جهان. 47. و بدرستى كه ايشان نزديك ما هراينه از گزيدگاناند بهتران. 48. و ياد كن و برخوان در قرآن اى محمد حديث اسمعيل را و يوشع را و گفتهاند او خضر است و خداوند پذيرفتارى را و پايندانى و با عهد و پيمان و هر يكى ازينان كه ياد كرديم از بهينان و گزيدگان بودند. 49. اين كه ياد كرديم ياد كرد شريفى است ايشان را و بدرستى كه مر پرهيزكاران راست هراينه نيكويى بازگشت. 50. بهشتهاى باشيدنى، گشاده براى ايشان درها. 51. تكيهكنان در آن، همىخواهند در آن به ميوه بسيار گوناگون و شراب طهور كه ايشان را بايد. 52. و نزديك ايشان است فرو داشتگان چشم خوابانيده چشمانى همزادانى. 53. اين آن است كه وعده كرده مىشديد براى روز شمار. 54. بدرستى كه اين روزى و عطاى ماست، نيست مرو را هيچ وا پرسيدنى تمامىاى. 55. اين ثواب متقيان است و بدرستى كه مر از حد گذرندگان راست هراينه بدتر جاى بازگشتن. 56. دوزخ در شوند در آن دوزخ پس چه بد بسترى خوابگاهى. 57. اين عذاب پاداشت ايشان است، پس بچشيد آن را اين آب گرم و سوزان است و ريم و خون دوزخيان است. 58. و ديگر از چشيدن عذاب [582] از گونه آن گوناگون. 59. فرشتگان گويند: و اين گروهىاند درآينده با شما مقدمان گويند: مباد فراخى و شادى به ايشان كه ايشان درآيندگان آتش. 60. گويند: آن سفله نه كه شما مبادا فراخى و شادى به شما، شما پيش كرديد [1] آن كفر و معصيت را ما را براى [ما] تا ما از شما فراگرفتيم پس چه بدا آرامگاه. 61. گويند: اى پروردگار ما! هر كه پيش كرد ما را براى [ما] اين كفر و شرك، پس بيفزاى او را عذابى افزون از همه در آتش. 62. و گويند صناديد قريش: چيست ما را كه نمىبينيم مردان را كه بوديم كه مىشمرديم ايشان را از بدان؟ 63. ا فرا گرفته بوديم ايشان را فسوس يا خود بگشت از ايشان چشمها كه ما ايشان را نمىبينيم؟ [1]. م: «كردند»