38/ 86- 64 64. بدرستى كه آنت هراينه درست است و راست و بودنى با يكديگر پيكار كردن اهل دوزخ. 65. بگو يا محمّد مشركان مكّه را: هراينه كه من بيم كنندهام و نيست هيچ خدايى مگر خداى يگانه شكننده كامها كامرانان. 66. پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان هر دو است بىهمتا آمرزگار. 67. بگو يا محمّد او خبرى است آگاهئ بزرگ. 68. شما از آن روى گردانندگانايد. 69. نبود مرا از هيچ دانشى به آن گروه انجمن برتر چون پيكار خصومت مىكردند. 70. پيغام كرده نشود به سوى من مگر كه هراينه من بيم كنندهام پيدا و هويدا. 71. چون گفت پروردگار تو مر فرشتگان را: كه من آفرينندهام مردمى را از گل. 72. پس چون راست كنم او را و در دمم درو از جان خود، پس بيفتيد مرو را سجدهكنان. 73. پس سجده كرد فرشتگان [583] همه ايشان بيكبار همه. 74. مگر آن نوميد ابليس عليه اللّعنه از آن كه گردنكشى كرد و بود او از جمله ناگروندگان. 75. گفت خداى: اى ابليس نوميد از رحمت! چه بازداشت ترا از سجده كردن كه سجده كنى مر آنچه را كه آفريدم به يدين خود به قدرت خود، گردن كشى كردى يا بودى از برترى كنندگان؟ 76. گفت ابليس: من بهترم ازو از آنكه آفريدى تو مرا از آتشى و آفريدى او را از گل و آتش نور است و گل ظلمت. 77. گفت خداى: پس بيرون شو از بهشت يا از آسمان يا از هيات ملئكه پس بدرستى كه تو رانده و نفريده. 78. و بدرستى كه بر تست نفرين من تا روز شمار و جزا و پاداشت. 79. گفت ابليس: اى پروردگار من! پس بپاى زمان ده مرا تا روزى كه برانگيخته شوند خلق. 80. گفت خداى: پس بدرستى كه تو از پاييدهشدگانى. 81. تا روز هنگام دانسته شده يعنى روز بعث. 82. گفت ابليس: پس سوگند به بىهمتايى تو كه هراينه بىراه كنم ايشان را همه را. 83. مگر بندگان تو از ايشان ويژه كرده شدگان. 84. گفت خداى: پس راست و حقيقت منم خداى و راست و درست را مىگويم: 85. هراينه پر كنم دوزخ را از تو و از آن كه پىروى كرد ترا از ايشان همه. 86. بگو يا محمّد، نمىخواهم از شما بر اين پيغمبرى كه مىگذارم هيچ مزدى و نيستم من از جمله در خواهندگان ناشايست.