39/ 37- 24 24. ا پس آنى كه بپرهيزد به روى به تن خويش از سختيى بدى عذاب در روز رستخيز؟ و گويند مر ستمكاران را: كه بچشيد جزاى آنچه بوديد كه مىورزيديد و مىكرديديد. 25. به دروغ داشت راست را آنانى كه بودند از پيش ايشان، پس آمد ايشان را عذاب از آنجا كه نمىدانند. 26. پس چشانيد ايشان را خداى رسوايى و نكال و عذاب را در اين زندگانى نزديكتر و هراينه عذاب آن جهان بازپسين بزرگتر است اگر باشند كه دانند. 27. و هراينه زديم بيان كرديم براى آدميان در اين نبى از هر گونه داستانى و پندى تا مگر ايشان پند گيرند درانديشند. 28. نبى تازى لغت عرب نى نه خداوند كژى و تناقضى [1] تا مگر ايشان بترسند و بپرهيزند از باطل گفتن در قرآن. 29. بزد و پديد كرد خداى داستانى: مردى را كه درو انبازان اختلاف كنندگان و بدخويان و مردى با سلامت از شرك رسته مر مردى را، هيچ برابر شوند از جهت صفت و حال؟ بگوييد اى موحّدان: سپاس و ستايش مر خداى راست نه كه بيشتر ايشان نمىدانند. 30. هراينه تو اى محمّد مردنئ و هراينه ايشان مردنيانند. 31. باز پس هراينه شما در روز رستخيز به نزديك پروردگار خويش پىكار مىكنيد. 32. پس كيست ستمكارتر از آن كه دروغ گفت بر خداى و به دروغ داشت به درست و راست چون آمد او را؟ ا نيست در دوزخ جايگاهى [589] مر ناگروندگان را؟ 33. و آنى آمد به راست آورد راست را چون توحيد و باور داشت او را، اينان ايشان پرهيزكاراناند. 34. مر ايشان راست آنچه مىخواهند ايشان در بهشت نزد پروردگار خويش، آنت پاداشت نيكوكاران. 35. تا درگذارد پوشد خداى از ايشان بدترين آنچه كردند و پاداشت دهد ايشان را مزد ايشان به نيكوترين آن چه بودند كه همىكردند. 36. ا نيست يعنى هست خداى هراينه بسنده بنده خويش و مىترسانند ترا اى محمّد به آنانى كه هستند از فرود او؟ و هر كه را گمراه كند خداى، پس نيست مرو را هيچ راه نماينده. 37. و هر كه را راه نمايد خداى، پس نيست مرو را هيچ گمراه كننده ا نيست خداى يعنى هست بىهمتا خداوند كينه كشيدن از دشمنان؟ [1]. م: «تناقصى»