39/ 46- 38 38. و هراينه اگر پرسى ايشان را كه، كه آفريد آسمانها را و زمين را؟ هراينه كه گويند: آفريد خداى. بگو يا محمد، ا پس ديديد آنچه مىخوانيد به خدايى و مىپرستيد از فرود خداى چون بتان؟ اگر خواهد مرا خداى به گزندى را، هيچ هستند ايشان بازدارندگان وابرندگان گزند او را يا اگر خواهد او مرا به بخشايشى و نيكوداشتى، هيچ هستند ايشان بتان باز دارندگان نگاه دارندگان بخشايش او را؟ بگو اى محمّد، بسنده من است خداى، برو كار باز گذارد كار باز گذارندگان. 39. بگو يا محمّد، اى گروه من! كار كنيد بر جايگاههاى خويش در كوشيدن هلاك من كه من كار كنندهام و كوشنده در نجات شما پس زودا كه دانيد. 40. كيست كه آنى را كه آيد او را عذابى [590] كه رسوا كند و خوار و هلاك كند او را و فرود آيد برو عذابى پيوسته دائم. 41. بدرستى كه ما فرو فرستاديم بر تو اى محمّد اين نامه را براى مردمان را به سزا و درست، پس هر كه راه يافت يابد پس مر تن او را سود دارد و هر كه گمراه شد پس هراينه گمراه شود شد بر آن تن خويش و او را زيان دارد و نيستى تو اى محمّد بر ايشان هراينه گماشته و نگاهبان. 42. خداى بردارد و تمام ستاند جانها را هنگام مرگ آن و آنى كه نمرد و برگيرد آن جان را كه نمرده باشد در خواب خويش، پس نگاه دارد آن جانها را كه اندازه كرد بر آن مرگ را و باز فرستد ديگر جانها را چون از خواب بيدار شوند تا هنگام زدى نام برده شده، بدرستى كه در آنت است هراينه نشانهاى مر گروهى را كه درانديشند در بعث. 43. يا فرا گرفتند از فرود خداى خواهش كنندگان را چون فرشتگان و بتان. بگو، ا و اگر چه بودند باشند بر اين صفت ازيشان شفاعت اميد مىدارند [1] كه نتوانند پادشاهى ندارند هيچ چيزى را و هيچ ندانند. 44. بگو يا محمّد، مر خداى راست به خواهش كردن همه، مرو راست پادشاهى آسمانها و زمين باز پس به سوى او بازگردانيده شويد. 45. و چون ياد كرده شود خداى به يگانگى تنها او، بر مد نفرت و كراهت و اعرضت [2] دلهاى آنانى كه نگروند به آن جهان بازپسين و چون ياد كرده شود آنانى كه هستند از فرود او چون بتان ناگاه در حال ايشان همىشاد شوند و بيارامند. 46. بگوى، اى بار خداى اى نو آفرين [3] ... اى داناى نهان و آشكارا! تو داورى كنى در ميان [591] بندگان خويش در آنچه بودند در آن كه به هم مىساختند. [1]. م: «مىداريد» [2]. م: «اغرضت» [3]. م: ناخوانا