39/ 56- 47 47. و اگر بودى مر آنانى را كه ستم كردند به شرك، بر آنچه در زمين است همه و همچندان آن با آن، هراينه بازخريدندى خود را به آن از سختى بدى عذاب در روز رستخيز. و پديد آمد ايشان را از خداى جزاى آنچه نبودند كه چشم مىدارند از عقوبتها. 48. و پديد آمد مر ايشان را جزاى بديهاى آنچه ورزيدند و كردند و گرد در آمد به ايشان جزاى آنچه بودند به آن فسوس مىكردند. 49. پس چون ببسايد آدمى را گزندى، خواند ما را، باز چون بدهيم او را نيكوداشتى از ما، گويد: هراينه داده شدم آن را بر دانشى يعنى خدا دانست كه من سزاوار آنم [1] نه كه آن آزمايشى است كه تا شكر گويد و يا طغيان و كفران پيش آرد و ليكن بيشتر ايشان نمىدانند. 50. بدرستى كه گفت آن سخن را آنانى كه بودند از پيش ايشان پس بىنياز نكرد از ايشان آنچه بودند كه مىورزيدند. 51. پس در رسيد ايشان را جزاى بديهاى آنچه ورزيدند، و آنانى كه ستم كردند به شرك از اينان، زودا كه رسد ايشان را جزاى بديهاى آنچه ورزيدند و نيستند ايشان عاجز يابندگان خداى را. 52. ا ندانستند نگه نكردند كه خداى بگستراند روزى را مر آن را كه خواهد و تنگ كند مر آن را كه خواهد؟ بدرستى كه در اين فراخى روزى و تنگى بر بندگان است هراينه نشانها مر گروهى را كه مىگروند. 53. بگو يا محمد بندگان مرا، اى بندگان من! آنانى كه گزاف كردند از حد درگذشتند بر تنهاى خويش، نوميد مشويد [592] از بخشايش خداى بدرستى كه خداى بيامرزد گناهان را همه بدرستى كه او، او آمرزگار است بخشاينده. 54. و بازگرديد به دل به توبه به سوى پروردگار خويش و اسلام آريد و گردن نهيد مرو را از پيش آن كه آيد شما را شكنجه باز نه [يارى] كرده شويد. 55. و پىروى كنيد نيكوتر آنچه فرو آورده شد به سوى شما از پروردگار شما از پيش آن كه آيد شما را عذاب ناگاه و شما ندانيد. 56. پيش از آن كه گويد تنى عاصى، اى ارمانا بر آنچه سستى كردم در طاعت خداى! و بدرستى كه بودم هراينه از جمله خواردارندگان طاعت را. [1]. م: «آنيم»