40/ 33- 25 25. پس چون آمد ايشان را موسى به سزا و درست از نزد ما، گفتند فرعون و قوم او: بكشيد پسران آنانى را كه گرويدند با او يعنى موسى و زنده گذاريد براى خدمت زنان ايشان را و نيست و نبود سگالش بد ناگروندگان مگر در گمراهى. 26. و گفت فرعون: بگذاريد مرا كه بكشم موسى را و بخواند او پروردگار خود را هراينه من مىترسم كه بگرداند كيش شما را يا آشكارا كند در زمين مصر تباهى را. 27. و گفت موسى: بدرستى كه من پناه گرفتم به پروردگار خويش و پروردگار شما از هر گردن كشى كه نمىگرود به روز شمار يعنى روز قيامت. [599] 28. و گفت مردى گرونده آن حزقيل بود از كسان فرعون كه مىپوشيد گرويدن خويش را از فرعون: ا مىكشيد مردى را موسى را كه مىگويد پروردگار من خداست و بدرستى كه آمد آورد شما را به روشنان از معجزهها از پروردگار شما؟ و اگر باشد دروغ گوى پس برو بود دروغ و بال او و اگر باشد راست گوى فرا رسد شما را برخى آنچه وعده همىكند شما را، بدرستى كه خداى راه ننمايد آنى را كه او گزافكار است و از اندازه گذرنده دروغگوى. 29. اى گروه! مر شما راست پادشاهى، امروز به آيندگان و غلبه كنندگان بر بنى اسرائيل در زمين مصر پس كه يارى كند ما را از عذاب خداى اگر آيد ما را آن عذاب؟ گفت فرعون كه: نمىنمايم شما را مگر آنچه صواب مىبينم و نه راه مىنمايم شما را مگر راه راستى و صواب كارى. 30. و گفت آنى كه گرويد گرويده بود يعنى جبرئيل: اى گروه! كه من همىترسم بر شما از مانند عذاب روز آن گروهان كه بر پيغمبران برون آمدند. 31. مانند جزاى عادت گروه نوح و طوفان و عادت عاد قوم هود به باد صرصر و عادت ثمود قوم صالح به صاعقه و آنانى كه بودند از پس ايشان. و نيست خداى كه خواهد ستمى مر بندگان را [1] بندگان خود را. 32. و اى گروه من هراينه من مىترسم بر شما روز آواز دادن اسرافيل. 33. روزى كه بازگرديد روى گردانندگان، نيست مر شما را از عذاب خداى هيچ نگاه دارنده و هر كه را گمراه كند خداى، پس نيست مرو را هيچ راه نماينده. [1]. بندگارا- بندگان را