40/ 77- 66 66. بگو يا محمّد، بدرستى كه من بازداشته شدم ازين كه بپرستم آنانى را كه همىخوانيد از فرود خداى، چون آمد مرا روشنان از حجّتها از پروردگار من و فرموده شدم كه فرمان برم مر پروردگار جهانيان را. 67. او آنى است كه آفريد شما را از خاك يعنى آدم، باز پس از آب پشت، باز پس از خون بسته، باز بيرون همىآرد شما را از رحم، كودكى خرد باز پس تا برسيد نيروهاى قوّت و بلاغت خويش را باز پس تا باشيد پيران. و از شماست آن كس كه جان او ستانده شود از پيش يعنى پيش از قوّت و پيرى و تا برسيد هنگام زده را نام برده و تا مگر شما خردمند شويد دريابيد. 68. او آنى كه زنده همىكند و همىميراند، پس چون خواهد كه گذارد او كارى را پس هراينه كه مىگويد مر آن را باش، پس همىباشد چنانكه او خواهد. 69. ا نديدى و ننگريستى به سوى آنانى كه پيكار مىكنند در آيتهاى خداى يعنى قرآن چگونه و به كدام شبهت گردانده مىشوند؟ 70. آنانى كه به دروغ داشتند به نامه را يعنى قرآن را و به آنچه فرستاديم به آن فرستادگان خود را يعنى كتابهاى ديگر را، پس زودا كه دانند جزاى خويش را. 71. چون آنگاه كه گردن بندها در گردنهاى ايشان كرده باشند و زنجيرها بر روى كشيده شوند. 72. در آب گرم و سوزان باز پس در آتش سوزانيده شوند. 73. باز گفته شود مر ايشان را: كو كجااند آنها كه آنچه بوديد تا فرياد رسند شما [را] امروز انباز مىآورديد و مىپرستيديد آنها را. 74. از فرود خداى. گويند گم شدند و غائب از ما [605] نه كه دانستيم كه نبوديم كه مىخوانديم در دار دنيا از پيش چيزى را، همچنانت گمراه كند خداى ناگروندگان را. 75. آنتان عذاب شما را به سبب آنچه بوديد كه شادى همىكرديد در روى زمين به ناراست و [نا] درست به كفر و شرك و به آنچه بوديد كه سخت شادى همىكرديد از اندازه بيرون. 76. در آييد در درهاى دركها دوزخ، جاويدان در آن دوزخ، پس چه بدا جايگاه گردنكشان يعنى دوزخ. 77. پس به شكيب باش يا محمّد بدرستى كه وعده نويد خداى راست است و درست، پس اگر فرا نمايم ترا هراينه برخى از آنچه وعده همىكنيم ايشان را از عذاب قتل و اسير در روز بدر يا فراستانيم روح ترا تمام پس به سوى ما بازگردانيده شويد در روز قيامت.