41/ 44- 36 36. و اگر بشوراند ترا از ديو شورانيدنى پس پناه بازداشت خواه به خداى، كه او، او شنواست دانا. 37. و از نشانى هستى و قدرت اوست شب و روز و آفتاب و ماه، سجده مكنيد مر آفتاب را و نه مر ماه را زيرا كه مردم مسخر و مقهور اواند و سجده كنيد مر خداى را آن خدايى كه آفريد آنها را اگر هستيد كه او را همىپرستيد. 38. پس اگر گردنكشى كنند كافران پس آنانى كه نزد پروردگار تواند به پاكى ياد مىكنند نماز مىكنند چون فرشتگان مرو را به شب و روز و ايشان بستوه نشوند و سير بر نيايند از عبادت. 39. و از نشاى [1] قدرت هستى اوست كه تو همىبينى تو اين زمين را پژمرده هامدة ميتة، پس چون بفرستيم فرو آريم بر آن زمين آب باران را بجنبد آن زمين و بردمد بدرستى كه آن خدايى كه زنده كرد آن زمين مرده هراينه زنده كننده مردگان است بدرستى كه او بر هر چيزى كه خواهد كه كند تواناست. 40. بدرستى كه آنانى كه مىگردند و مىپيچند در آيتهاى ما، پوشيده و پنهان نباشند بر ما، ا پس آنى كه انداخته شود در آتش بهتر است يا آنى كه آيد بىترس [612] در روز رستخيز چون مؤمن؟ تهديد است بكنيد آنچه خواهيد بدرستى كه او به آنچه همىكنيد بيناست. 41. بدرستى كه آنانى كه نگرويدند به اين قرآن چون آمد ايشان را و بدرستى كه اين هراينه نامهاى است شكوهمند. 42. نيايد او را نادرستى و نابكارى از پيش ... و نه از پسش فرستادنى سخن فرستاده شده از خداى درستكار و درست گفتار ستوده. 43. گفته نمىشود ترا نمىگويند ترا اين كافران به تكذيب و انكار مگر آنچه بدرستى كه گفته شد مر پيغامبران را كه بودند از پيش تو، بدرستى كه پروردگار تو هراينه خداوند آمرزش است و خداوند عذاب دردناك. 44. و اگر گردانيديمى او را قرآنى به لغت عجم غير زبان عرب، هراينه گفتندى كافران. چرا از هم جدا كرده نشد و روشن آيتهاى او به لغت عرب ا قرآن عجمى و رسول عربى بگو محمد اين قرآن مر آنانى را كه گرويدند راه نمودنى است و تندرستى دلها از مرض گمان و آنانى كه نمىگروند در گوشهاى ايشان است گرانئ و اين قرآن بر ايشان پوشيده است اينان آواز داده مىشوند [2] و خوانده مىشوند از جايگاهى دور. [1]. م: در برابر «آياته» به معنى «نشان» [2]. م: «آواز داده مىشود»