44/ 53- 29 29. پس نه گريست بر ايشان آسمان و زمين و نبودند پاييده شدگان چون عذاب در رسيد. 30. و هراينه هراينه برهانيديم پسران فرزندان يعقوب از آن عذاب خواركننده يعنى بندگئ فرعون. 31. از فرعون. بدرستى كه او بود برترى جوينده از جمله از اندازه گذرندگان. 32. و هراينه هراينه برگزيديم ايشان را بنى اسرائيل بر دانشى از ما بر جهانيان. 33. و داديم ايشان را از نشانها آنچه دروست آزمايشى هويدا. 34. بدرستى كه اينان كافران مكه هراينه مىگويند. 35. نيست آن مگر يك مردن ما نخستين و نيستيم ما هراينه زنده كرده شدگان. 36. پس بياريد پدران ما را اگر هستيد شما راستگويان. 37. ا ايشان بهتراند [633] يا گروه و گروه او كافر تبّع حميرى و او مؤمن بود و آنانى كه بودند از پيش ايشان، نيست كرديم ايشان را، بدرستى كه ايشان بودند گناهكاران. 38. و نيافريديم آسمانها را و زمين را و آنچه هست ميان آن هر دو بازىكنان بىغرض صحيح. 39. نيافريديم آن دو را مگر به حكمت براى اظهار حق را و ليكن بيشتر ايشان نمىدانند. 40. بدرستى كه روز جدا كردن حق از باطل وعدهگاه ايشان است همه. 41. روزى كه بىنياز نكند دوستى از دوستى هيچ چيزى و نه ايشان يارى كرده شوند. 42. مگر آن كه بخشيد خداى برو، بدرستى كه او، او بىهمتاست ارجمند كينه كشنده از دشمنان بخشاينده. 43. بدرستى كه درخت زقوم. 44. خوردنى بزهكار است. 45. همچو دردى زيت، همىجوشد در شكمها. 46. همچو جوشيدن آب گرم سوزان. 47. گويند: بگيريد او را پس بكشيد او را به درشتى به سوى ميان دوزخ. 48. باز پس فرو ريزيد زبر سر او از عذاب آب گرم و سوزان. 49. او را گويند: بچش، بدرستى كه تو، تو بىهمتا و ارجمندى اين بر سبيل استهزاست بزرگوارى يعنى در دار دنيا مىگفتى كه عزيزم و كريمم. 50. بدرستى كه اين آنى است كه بوديد به آن كه به گمان مىشديد. 51. بدرستى كه پرهيزكاران از كفر در جايىاند بىترس. 52. در باغها و بوستانها و چشمههاى آب روان. 53. همىپوشند از ديباى تنك و ديباى سطبر روبرويان.