48/ 24- 16 16. بگوى يا محمد مر آن باز پس كرده شدگان را از آن بيابانيان كه زودا كه باز خوانده شويد شما به سوى گروهى خداوندان كارزار سخت، چون بنى حنيفه كارزار همىكنيد با ايشان يا ايشان مسلمان همىگردند پس اگر فرمان بريد شما، دهد شما را خداى مزدى نيكو و اگر برگرديد از [1] حرب همچنان كه [653] برگشتيد باز ايستاديد از پيش از حرب تبوك، عذاب كند شما را عذابى دردناك. 17. نيست بر نابينا هيچ تنگىاى و بزه و نه بر لنگ هيچ تنگىاى و بزه و نه و بر بيمار هيچ تنگىاى و بزه و هر كه فرمان برد خداى را و پيغمبر او را، درآرد او را، در بهشتهاى كه همىرود از زير اشجار آن جويهاى مى و شير و انگبين و آب صافى، و هر كه روى بگرداند از فرمان خداى عذاب كند او را عذابى دردناك. 18. هراينه هراينه خشنود شد از خداى از آن گروندگان، چون بيعت همىكنند ترا دست همىدادند ترا زير آن درخت سمره، پس بدانست آنچه بود در دلهاى ايشان پس فرو آورد آن آرام را در وقت بيعت بر ايشان بر آن اندوه حديبيه و پاداشت داد ايشان را گشادى نزديك. 19. و غنيمتهاى بسيار كه فرا مىگيرند آن را، و بود و هست خداى بىهمتا كينهكش از دشمنان درستكار. 20. نويد داد شما را خداى غنيمتهايى را بسيارى كه همىگيريد آن را چون غنيمت روم و پارس و سند و هند پس زود داد و به شتاب شما را اين فدك و خيبر را و بازداشت دستهاى مردمان را از شما و تا باشد نشانى مر گروندگان را و تا نمايد شما را راهى راست. 21. و غنيمتهاى ديگرى چون غنيمتهاى هوازن در غزوه حنين نتوانستيد هنوز بر آن بدرستى كه دانست خداى به آن و غنيمت داد آن ر [2] به شما و بود و هست خداى بر هر چيزى توانا. 22. و اگر كارزار كردندى شما را آنانى كه نگرويدند، هراينه گردانيدندى پسها پس پشتها را باز پس نيابندى دون خداى هيچ دوستى كه كار ايشان برآرد و نه هيچ يارى گرى كه منع كند. 23. نهاد خداى، آنى كه [654] بدرستى كه گذشت از پيش در آن كسان پيشين و هرگز نيابى مر نهاد خداى گردانيدنى و دگرگون كردنى. 24. و او آن خداى است كه باز داشت دستهاى ايشان را يعنى دستهاى كافران مكّه را از شما و دستهاى شما را از ايشان در اندرون به هامونى مكّه از پس آن چه دسترس داد فيروزى داد او شما را بر ايشان و بود و هست خداى به آنچه همىكنيد بينا و آگاه. [1]. م: «ار» [2]. آن ر- آن را