52/ 49 49. و از شب، پس به پاكى ياد كن او را و پسهاى فرو شدن ستارهها. نجم، مكّى، 62 آيه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم 53/ 25- 1 1. سوگند به آن ستاره چون فرو شود. 2. گمراه نشد اين يار شما محمد و نه بيراه شد او. 3. و نمىگويد او از وايه دل خود. 4. نيست اين قرآن كه او مىخواند مگر پيغامى است كه گذارده مىشود. 5. آموخت قرآن او را فرشته كه سخت است نيروهاى او يعنى جبرئيل. 6. خداوند توانايى پس راست بايستاد در صورت خود. 7. و [670] او در كناره آسمان برتر. 8. باز پس نزديك شد به پيغمبر پس آويخت در هوا. 9. پس بود مسافت ميان ايشان اندازه دو كمان يا نزديكتر از آن. 10. پس پيغام كرد گزارد به سوى بنده خويش خداى آن چه گذارد. 11. هيچ تقصير نكرد دل محمد در دريافتن آن چه ديد. 12. ا پس مىستيهيد او را با او بر آن چه مىبيند. 13. و هراينه هراينه ديد او او را جبرئيل را بارى ديگر. 14. نزد درخت كه نام آن سدرة المنتهى است كه زبر هفتم آسمان است. 15. نزد آن درخت است بهشتى كه نام آن جنّته المأوى است. 16. چون مىپوشاند آن درخت را آنچه مىپوشاند. 17. نگشت ميل نكرد بينايى چشم محمّد و نگذشت از اندازه. 18. هراينه هراينه ديد از نشانهاى پروردگار خويش بزرگتر چون عرش، كرسى، لوح، قلم، بهشت، دوزخ. 19. ا پس ديديد چه گوييد لات را صنم ثقيف بالطائف و قيل صنم قريش و عزّى را اسم سمر و [1] لغطفان. 20. و مناة اسم صخرة لهذيل و خزاعه سيّم ديگر فروتر واپستر و خوارتر. 21. ا مر شما راست نر پسر و مرو راست ماده دختر؟ 22. آنت آنگاه بخشى است كم و كاست. 23. نيست آن مگر نامهاى كه نام كرد كرديد آنها را شما و پدران شما، نه فرود آورد خداى به آن هيچ حجّتى. پىروى نمىكنند مگر پنداشت و گمان را و آنچه دوست دارد تنها دلهاى ايشان و هراينه هراينه آمد ايشان را از پروردگار ايشان راه راست. 24. يا مر آدمى راست آن چه آرزو برد. 25. پس مر خداى راست آن جهان بازپسين و اين جهان نخستين. [1]. ظاهرا «واو» زايد است.